گریه
بازم بهانه ایست برایت عزا کنیم
اندوه و اشک را،برایت بپا کنیم
چیزی به غیر گریه و ماتم نداشتیم
باید دوباره رخت سیاهی سوا کنیم
از بین آه واشک و غم و حزن و گریه ها
باید یکی یکی همگی را رها کنیم
مادر دعای من که به جایی نمیرسد
با بچه های خانه برایت دعا کنیم؟
این زخمهای بازو و پهلو و صورتت
درمان نمیشوند چگونه دوا کنیم؟
افسوس می خوریم نبودیم تا که ما
در را ز پیکر و بدن تو جدا کنیم
ای کاش از برای کمک کردن تو ما
می شد که چند نفری را صدا کنیم
اصلا برای حزن و غم و گریه ی زیاد
خوب است آخرش سفر کربلا کنیم
آنجا که می زدند همه با هرچه داشتند
گریه برای ذبح شدن از قفا کنیم
گریه برای غارت معجر کنیم و بعد
گریه برای سیلی و شلاق ها کنیم
از درد گوش پاره همه گریه می کنند
گریه برای داغ غم سرجدا کنیم
زینب کجا و کوچه و بازار شامیان
زینب کجا و بزم شراب حرامیان
این شعر رو آقای مهدوی گفته اند که در هیات غوغا کرد