تو خيمهها غوغائيه،همه به فكر آباند
تموم زنها اومدن،تو خيمة رباباند
اومدنو دوروبر گهوار رو گرفتن
از مادر بيرمقش، شيرخواره رو گرفتن
علي لالائي....
***
همه لالائي ميخونن،مادر كه شير نداره
همه ميگن كاشكي ميشد،كمي بارون بباره
رقيه نازش ميكنه،گريه نكن عزيزم
داداش كوچولو، آب ميخواي
از چشام آب ميريزم
عليلالائي....
***
گهواره رو تكون ميده،بخواب گل بهارم
با گريههاش ميگه خدا،حيف كه عمو ندارم
وقتي رو دست زينبه، علي كمي آرومه
نگاه مادرش ميگه، ديگه كارش تمومه
وقتي زبون ميگردونه،دور لباش ميسوزه
تا كه ميخواد ببوسدش،لب بابا ميسوزه
ميخواست كه تشنه نمونه
به ظالما رو انداخت
وقتي كه التماس ميكرد
حرمله رو نميشناخت
پيش چشاي باغبون، لباي غنچه پژمرد
تير سه شعبه اومدو زير گلوشو بوسيد
علي لالائي...
واحد سنگین...خوانده شده توسط بهمن مهدوی