کشته ی زهر کینه یا داغ نیلوفری تو
آیینه غروب غم انگیز مادری تو
راتو تو کوچه بستن غرورتو شکستن
چشمات داره از کوچه ها روضه میخونه
می گفتی زیر پا ها با گریه هات یا زهرا
انقد نزن که مادرم خیلی جوونه
یه عمره گرچه از تو در نمیاد صدایی
با غصه های کوچه تنها تو آشنایی
حسن غریب مادر(4)
سوختن و ساختن اصلا همیشه رسم کریماست
این خون که تو طشته یا زخم قدیم قدیماست
دستاشو بالا آورد سیلی به صورتش خورد
جلوی چشمتو با چادرش نگهداشت
تو آسمون نیلی وای بی حیا با سیلی
تو صورت عشق علی چه لاله ای کاشت
تو کشته ی غمهای بانوی قد کمانی
داری تو صحن چشمات صورت ارغوانی
حسن غریب مادر(4)