loading...
کبوتران حرم عشق
سایت اختصاصی برادر بهمن مهدوی افتتاح شد...

سایت شخصی برادر بهمن مهدوی افتتاح شد

نویسنده 90 درصد مطالب این سایت خود آقای مهدوی می باشد و بهانه ای مناسب برای این است که شما بتوانید به طور مستقیم با این مداح اهل بیت که هم مداح و هم شاعر و هم سبک ساز می باشد ارتباط داشته باشید و با او صحبت کنید و خواسته های خود را با این نوکر خوش رفتار در میان بگذارید

سایت اختصاصی برادر بهمن مهدوی:www.bahmanmahdavi.ir

التماس دعا

محفل پر فیض روضه

محفل پرفیض روضه

با حضور:حاج رحمان نوازنی و برادربهمن مهدوی و سایر ذاکران آل الله

زمان:سه شنبه ،یازدهم تیر ماه،همزمان با نماز مغرب و عشا

مکان:کرج-خ چالوس-منطقه یک-خ مطهری-انتهای خ ستارخان-بالاتر از پله ها سمت راست-پلاک 137-منزل برادر بهمن مهدوی

کلب العباس(ع) بازدید : 115 یکشنبه 10 شهریور 1392 نظرات (0)


آقاسلام ، سوز و نوایی به ما بده

هر صبح و شام ، حال بکائی به ما بده

دلتنگ دیدن تو شدیم ، ایها العزیز

آغوش خویش بازکن و جایی به ما بده


کلب العباس(ع) بازدید : 95 دوشنبه 04 شهریور 1392 نظرات (0)

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود

ز دام خال سیاهش کسی رها نشود

خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار

به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود

جواب ناله ی ما را نمی دهد “دلبر”

خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

شنیده ام که از این حرف، یار خسته شده

خدا کند که به اخراج ما رضا نشود

مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست

خدا کند که مریضی من دوا نشود

سید علی خامنه ای ( امین )

کلب العباس(ع) بازدید : 86 شنبه 22 تیر 1392 نظرات (0)

               


بازم دلم گرفته برای شما بیا

ماه خدا رسید برای خدا بیا


آقا بیا که باز دلم تنگ گشته است

درمان درد عاشق و بیچاره ها بیا


اینجا که می رسیم همه خوب می شویم

حداقل بخاطر این گریه ها بیا


آخر چه کرده ام که بیایی امام من؟

غیر از دو قطره اشک و کمی هم دعا بیا


آقا ببین گناه مرا سر به زیر کرد

از شر این گناه مرا کن رها بیا



بهمن مهدوی


کلب العباس(ع) بازدید : 46 سه شنبه 04 تیر 1392 نظرات (0)

                                                  

تا که گردیدم آشنای سحر

شد دلم وادی صفای سحر

بین سجاده تربتم گِل شد

با نم اشک و گریه های سحر

دست خالی نمی رود هرگز

آن کسی که شده گدای سحر

تو امام شکسته دل هایی

صاحب سفرۀ عطای سحر

بوی وصل تو می کنم احساس

از نفس های جان فزای سحر

چشم امید ما گنه کاران

بوده بر سوز یک دعای سحر

ریشۀ مشکلات ما این است

دلمان نیست مبتلای سحر

گره از کار وا کند بی شک

ناله های گره گشای سحر

شب شب هم زبانی یار است

درد ما غفلت از تو دلدار است

بی جهت نیست در نوایی تو

ما چه کردیم تا بیایی تو

این نشد رسم انتظار فقط

نعره ها می زنم کجایی تو

تو ز اجداد خود غریب تری

بی کس و یار و آشنایی تو

بارها سر زدی به غفلت ما

شاهد کوه ادعایی تو

دست ما را گرفتی و رفتی

چون کریم و گره گشایی تو

هم چونان مادرت تمامی شب

تا سحر دست بر دعایی تو

بر گنهکارها دعا کردی

بس که آقا و با وفایی تو

شک ندارم که هر شب جمعه

زائر دشت کربلایی تو

تحت قبه چه ناله ها بکنی

خود برای فرج دعا بکنی  

جلوات پیمبری داری

از همه خلق برتری داری

بین اولاد حضرت زهرا

دلربایی دیگری داری

نقش بازوی توست جاء الحق

تا بگویی چه محوری داری

ذوالفقار از تو جان بگیرد باز

چون تجلیِّ حیدری داری

کرم تو گدا نواز بود

دست اکرام مادری داری

از تمام پیمبران خدا

یک نشان بهر رهبری داری

از همه برگزیدگان خلق

در رکابت تو لشگری داری

تو کجا و عزیز مصر کجا

چون خداوند مشتری داری

تویی حُسن ختام اهل البیت

بر تو باشد سلام اهل البیت

سامرا از تو آبرو دارد

حرف ناگفته در گلو دارد

در و دیوار خلوت سرداب

با نم اشک تو وضو دارد

کاسۀ چشم مانده بر راهت

باده ای ناب در سبو دارد

تو گل نرگسی و عرش دلم

با نفس هات رنگ و بو دارد

چه کنم این دل گرفتارم

دیدن رویت آرزو دارد

بین محراب و نیمه های شب

دل من با تو گفتگو دارد

نیمه شد ماه، ماه من برگرد

رحم بنما به آه من برگرد

پسر ناز حضرت نرجس

قبله راز حضرت نرجس

روزی خویش بردم عمری از

سفرۀ باز حضرت نرجس

ذکر تسبیحتان به گهواره

بال پرواز حضرت نرجس

بارها دیده ام به زندگی ام

دست اعجاز حضرت نرجس

خواستگاری فاطمه سندی ست

بهر اعجاز حضرت نرجس

آمد از عرش تک کنیز خدا

تا کشد ناز حضرت نرجس

روح توحید جلوه ای بنمود

گاهِ ابراز حضرت نرجس

مادرت هم ردیف لیلا شد

آخرین نو عروس زهرا شد

نیمه شب بود یا که وقت سحر

مادر آمد ولی به دیدهٔ تر

آمد و دید بین گهواره

جای تو خالی است ای دلبر

رو به سوی امام کرده و گفت :

پسرم نیست چاره ای آخر

پاسخ آمد که غم مخور نرجس

گشته مهمان حضرت داور

بال جبریل بالش سر اوست

در طوافش ملائکه یک سر

جای او امن و کام او پر شیر

السلام علی "علی اصغر"

مادری بین خیمه می چرخید

دست بر روی سر، دل مضطر

هاجر کربلا چه چاره کند

سینه بی شیر ... انتظار پسر

ناگهان در حرم به خود لرزید

می کند از چه هلهله لشگر

چون که هر بار هلهله کردند

به هدف خورده تیرهای سه پر

دختری زد صدا رباب بیا

پشت خیمه به پاشده محشر

وقتی آمد که قبر حاضر بود

غرق خون طفل روی دست پدر


کلب العباس(ع) بازدید : 66 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (0)

باز هم جشن نيمه ي شعبان

بيتها رخت نو به تن دارند

قلم من به زحمت افتاده

واژه ها شوق پر زدن دارند

***

باز هم جشن نيمه ي شعبان

السلام عليك يا خورشيد

چله ي انتظار سر آمد

از سر خمره نور مي جوشيد

***

باز هم جشن نيمه ي شعبان

همه ي شهرمان چراغانيست

عطر عود و گلاب مي آيد

چقدر حيف شد كه آقا نيست

***

باز هم جشن نيمه ي شعبان

ما به دنيا عجيب دل بستيم

لااقل به بهانه ي اين جشن

دو سه روزي به يادتان هستيم

***

سامرايي ؟ مدينه اي ؟ نجفي ؟

پسر فاطمه كجا هستي؟

همه از تو سراغ مي گيرند

نكند باز كربلا هستي!؟

***

خوب شد ، نيستي نمي بيني

كاسه هاي نداري ما را

فقر و فحشا ، فساد ، بيكاري

دختران فراري ما را

***

خوب شد،نيستي نمي بيني

كه حيا از نگاه دنيا رفت

رزق و روزي خانه ها كم شد

قيمت نفت هر چه بالا رفت

***

خوب شد،نيستي نمي بيني

رهبر ما شكسته تر شده است

أين عمار» روي لب دارد»

باز هم طلحه فتنه گر شده است

***

خوب شد،نيستي نمي بيني

زير اين دردها مچاله شديم

كارد ديگر به استخوان خورده

دست بر دامن سه ساله شديم

***

حق مان است اين همه محنت

يادمان رفت صاحبي داريم

يادمان رفت منتظر باشيم

بين مان يار غائبي داريم

***

دلتان را به درد آورديم

دلمان سوي دام شيطان رفت

خشك شد گندم مزارع ري

بركت از نان سفره هامان رفت

***

دل ما گير چشمهاي تو نيست

گرم بازي آب و نان شده است

همه خواب تو را كه مي بينند !!!

خيمه ي سبزتان دكان شده است

***

عاشق حجت خدا هستي ! ؟

ياعلي ! ترك معصيت اول

باقي دردها و مشگل ها

مي شود با نگاه آقا حل

***

 به كلافي كه يوسفت ندهند

هر چه اندوختي بيا رو كن

عوض كوچه،خانه ي دل را

صبح هر جمعه آب و جارو كن


کلب العباس(ع) بازدید : 59 دوشنبه 20 خرداد 1392 نظرات (0)

خواستم تا که بیایم سر بازار، نشد

تا مرا هم بنویسند خریدار، نشد

 خواستم تا که به پابوسی یوسف برسم

مثل هر خواسته ی قبل هم این بار نشد

 در میان صف زوّار تو سرگردانم

آه آه نوبت این عبد گنهکار نشد؟!

 عاشقان یک به یک از روی تو گل می چینند

ولی افسوس که روزی من این کار نشد

 همه ی ترس من این است بگویند آخر :

بخت با منتظر سوخته دل یار نشد

 اگر از بخت بدم زیر لحد خوابیدم

و اگرقسمت من نوکری یار نشد ...

 ... بنویسید روی سنگ مزارم: «ناکام»

بنویسید که او زائر دلدار نشد

 علّتش چیست؟ چرا از تو جدا افتادم؟

علّتش چیست؟ چرا فرصت دیدار نشد

 نفس امّاره و شیطان و گناه و غفلت

علّت این هاست اگر یار پدیدار نشد

 گفته بودی که به دنبال معاصی نروم

گوش من هیچ به این حرف بدهکار نشد

 سر اعمال به هم ریخته ام گریانم

هر چه کردم نشوم مایه ی آزار، نشد!

 تا به کی شاهد این بزم جسارت باشیم؟!

تا به کی صبر؟ چرا لحظه ی پیکار نشد؟

 قبر حجر بن عدی در دل عشّاق علی است

به خداوند اگر دشمن او خوار نشد!

 مانده ام از چه به هنگام جسارت کردن

سقف و دیوار حرم بر سرش آوار نشد

 حکمتی داشته که مادرتان بی قبر است

خوب شد خون به دل حیدر کرار نشد

کلب العباس(ع) بازدید : 37 پنجشنبه 16 خرداد 1392 نظرات (0)

چقدر پنجره را بی بهار بگذاری ؟

و یا نیایی و چشم انتظار بگذاری

مگر قرار نشد شیشه ای از آن می ناب

برای روز مبادا کنار بگذاری ؟

بیا که روز مبادای ما رسید از راه

که گفته است که ما را خمار بگذاری ؟

درین مسیر و بیابانِ بی سوار خوشا

به یادگار خطی از غبار بگذاری

گمان کنم تو هم ای گل بدت نمی آید

همیشه سر به سر روزگار بگذاری

نیایی و همه ی سر رسیدهامان را

مدام چشم به راه بهار بگذاری

جواب منتظران را بگو چه خواهی داد

همین بس است که چشم انتظار بگذاری ؟

به پای بوس تو خون دانه می کنیم و رواست

که نام دیگر ما را انار بگذاری

گمان کنم وسط کوچه ی دوازدهم

قرار بود که با ما قرار بگذاری

چراغ بر کف و روشن بیا، مگر داغی

به جان این شب دنباله دار بگذاری


کلب العباس(ع) بازدید : 55 پنجشنبه 16 خرداد 1392 نظرات (0)

در کار ِ عشق دوری و هجران به ما رسید

یوسف که رفت غُصّه ي کنعان به ما رسید

ما سال ها پای وصالت گریستیم

یعقوب وار دیده ی گریان به ما رسید

با زلفِ خویش زلفِ دلم را گِره بده

شاید هوای زلفِ پریشان به ما رسید

باید کویر میشدم و خشک میشدم

کردی دعا و این همه باران به ما رسید

یک لحظه چشم از دلِ بی تاب برندار

دور از تو غم، به سرعتِ طوفان به ما رسید

از ما همیشه دردسر ما به تو رسید

از تو همیشه رحمت و احسان به ما رسید

دل های ما کنار ِ شما آبرو گرفت

آقا  چقدر از کرَمَت نان به ما رسید

ما بابِ میل تو نشدیم عاقبت ولی

لطف تو هر دقیقه و هر آن به ما رسید

خوب است وقت روضه تو مارا خبر کنی

شاید نوای آن دلِ سوزان به ما رسید

یکبار هم از نیابت ما کربلا برو

توفیق هرچه هست ز جانان به ما رسید

کار ِ تو و دعایِ تو و رحمتِ تو بود

حبِّ رقیه ای شدن آسان به ما رسید

کلب العباس(ع) بازدید : 771 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

از خود فرار کردم و لا یمکن الفرار
امشب دوباره آمده ام بر سر قرار
رسوای خویش گشتـ م و غرق خجالتـ م
من آمدم ولی تو به روی خودت نیار...
من در میان راه زمین خورده ام بیا
از بس که بار آمده بر روی دوش بار
آن قدر در حجاب خودم غوطه می خورم
حتی تو را ندیده ام این گوشه و کنار
امشب که گریه های تو باران گرفته است
از چشم خشکــ ـسال منم قطره ای ببــار
اصلا وکیــل مـا تـــو و مـا هیچ کاره ایم
ما خویش را به دست تو کردیم وا گذار
در انتظار آمدنم ایستاده ای
شاید به این امید که می آیمت به کار
امشب برای این که بیایی به پیش ما
انگشت روی روضه ی دلخواه خود گذار
امشب مرا به خانه ی مادر ببر که باز
آنجا نشسته چشم کبودش به انتظار
ما را ببر که گریه بریزیم پشت در
مانند بچه های عزادار و بی قرار

کلب العباس(ع) بازدید : 54 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

 

امروز خواب ماندم و فردا ندیدمت

فردا به خویش آمدم اما ندیدمت

 

با من که جانماز شبم قهر کرده است

چندین شب است نیمه  شبها ندیدمت

 

خواب و خیال غیر تو را بسکه دیده ام

یک شب تو را به خواب ، به رویا ندیدمت

 

دیدی گناه شوق مرا کورکور کرد

دیدی تو را به چشم تماشا ندیدمت

 

اشکم چکید و چشم مرا با خودش نبرد

من قطره ماندم و لب دریا ندیدمت

 

یک جرعه آب تشنه نگشتم برای تو

در روضه های حضرت سقا ندیدمت

 

دیدن به چشم نیست ولی گوش دل که هست

کور و کرم! مگر نه؟! که آقا ندیدمت

 

روضه به روضه گشته ام این انتظار را

شک میکنم به خویش که آیا ندیدمت؟


کلب العباس(ع) بازدید : 138 پنجشنبه 19 بهمن 1391 نظرات (0)

ای که تویی آرام دلم                 تشنه ی لطفت آب و گلم

          نرگس نرجس به کجایی(به کجایی)(2)

من به فراقت همچو نیم             تو چو بهاری من چو دیم

             تا به کجااز تو جدایی(تو کجایی)

          نرگس نرجس به کجایی(به کجایی)

ای روی تو ماهم           

من دیده به راهم(2)

          بر سر راه تو نشستم که بیایی

      نرگس نرجس به کجایی(به کجایی)

ای یوسف زهرا

ای گمشده ی ما

         جلوه نما تا که نمردم ز جدایی

      نرگس نرجس به کجایی(به کجایی)

ای که مسیحایی نفسی               من که ندارم جز تو کسی

         من به تو مشغول و تو مشغول که هستی؟

ای که به اشک و زمزمه ای             قتلگهی یا علقمه ای

     یا که در آن گوشه ی شش گوشه نشستی

من ز پا نشستم

من دل به تو بستم

             یوسف زهرا سر بازار تو هستم

 

 

 

 

کلب العباس(ع) بازدید : 68 پنجشنبه 19 بهمن 1391 نظرات (1)

 

خود را مقیم وادی احساس می کنم

دل را خمار عطر گل یاس می کنم

تا واکنی گره زکار فرو بسته دلم

خود را دخیل حضرت عباس می کنم

تا نام پاک ساقی لب تشنه می برم

بوی تو را به میکده احساس می کنم

تا تو بیایی ازسفرای باغبان عشق

یاد گل شکسته تر از یاس می کنم

اشکی که داده ای به دو دنیا نمی دهم

من کی نظر به گوهرو الماس می کنم

ای آنکه آبرو به من خسته داده ای

من آبروی نام تو را پاس می کنم

من عاشق جمال تو هستم بیا بیا

در حسرت وصال تو هستم بیا بیا

کلب العباس(ع) بازدید : 97 دوشنبه 16 بهمن 1391 نظرات (0)

پایان شبهای بلند انتظاری         

آیا برای آمدن میلی نداری

من نذر کردم خاک پایت را ببوسم

آیا سر این بنده منت می گذاری

من قبل از اینها این همه ویران نبودم

آباد بود این خانه ما روزگاری

من دل ندادم تا که روزی پس بگیرم

می خواستم پیشت بماند یادگاری

تا این که دلها بوی سجاده بگیرند

باید بیایی و کمی تربت بیاری

یک روز می آیی و تا صبح قیامت

مارا به دست آسمان ها می سپاری

یک هفته دیگر دل آواره من

باید بسازد با فقیری با نداری

کلب العباس(ع) بازدید : 47 دوشنبه 16 بهمن 1391 نظرات (0)

روزا بی تو شبیه شام تاره

دلم آروم نداره

بی قراره

یکی کاشکی ازت خبر بیاره

کجایی ای همه دار و ندارم

بهار اومد بهارم

توی سینم

یه قلب خسته از زمونه دارم

دلم برات می خونه تو کجایی

چشام کاسه ی خونه تو کجایی

با خندت همه آسمون می خنده

گل بارون می خنده

تو که شادی گلای باغچه ی خونمون می خنده

با گریت کار دنیا اشک و آهه

برام خنده گناهه

اگه گریه کنی روزم سیاهه

دلم برات می خونه تو کجای

چشام کاسه ی خونه تو کجایی

 

کلب العباس(ع) بازدید : 62 دوشنبه 16 بهمن 1391 نظرات (0)

 

ای آشنا به مجلس درد آشنا بیا

بیگانه نیستی به بر آشنا بیا

از بهر خود برات نجات از خدا بخواه

با نیت خلوص برای خدا بیا

ای در کف دو دشمن پست و قوی اسیر

بهر نجات خویش به زیر لوا بیا

درمانده و اسیر گرفتار ظالمی

آماده شو بخدمت به زیر لوا بیا

ای غرق در میانه گرداب معصیت

برکشتی نجات حق کبریا بیا

دل کن تهی ز حیله و کبر و غرور و ناز

محزون و دلشکسته و با التجا بیا

ایدردمند خسته برای علاج خود

برخیز با امید بدارالشفا بیا

ای نادم از خطا ومعاصی تلاش کن

با مهر و با کمال به باب عطا بیا

این مجلسیکه نسبت وی بر محمد است

پاکیزه شو ز جمله لباس خطا بیا

گر منکر اوامر حقی برو برو

گر عامل فرایض دینی بیا بیا

گر طالبی بخیل ملک هم نشین شوی

با عشق و با علاقه برای عزا بیا

این نکته را علومی زاوستاد یاد گیر

بر مجلس عزای حسین بی ریا بیا

کلب العباس(ع) بازدید : 47 دوشنبه 16 بهمن 1391 نظرات (0)

 

اگر روزی رسد روی تو بینم

گذارم زیر پایت این جبینم

چرا احوال زارم را نپرسی

ابا صالح که از هجرت غمینم

اگر سهمی بود مارا زدیدار

بگو تا برسر راهت نشینم

خریدی هر چه خوب ازبین ما بود

همه رفتندو من با غم  قرینم

بیا ای دوست دردم را دوا کن

مرا با دیدنت حاجت روا کن

بیا مولا که من چشم انتظارم

همیشه با غم هجرت بنالم

شود روزی شینم روبریت

که یک بوسه زرخسارت بچینم

کلب العباس(ع) بازدید : 61 دوشنبه 16 بهمن 1391 نظرات (1)

 

ما منتظریم از سفر برگردی

یکروز شبیه رهگذر بر گردی

با کاسه آب و مجمری از اسپند

ما آمده ایم پشت در برگردی

وقتی سر شب که رفتنت را دیدیم

گفتیم نمی شود سحر برگردی

ما منتظر تو ایم آقا نکند

یک جمعه غروب بی خبر برگردی

من گوشه نشین کوچه بر گشتم

ای کاش که از همین گذر برگردی

پرواز نمی کنیم از اینجا باید

در فصل نبود بال  و پر بر گردی

وقتش نرسیده است ای مرد ظهور

با سیصد و سیزده نفر بر گردی؟!

کلب العباس(ع) بازدید : 62 دوشنبه 16 بهمن 1391 نظرات (0)

 

گمان کنم که زمانش رسيده برگردي

به ساحت شب قدر اي سپيده برگردي

هزار بيت فرج نذر مي کنم شايد

به دفتر غزلم اي قصيده برگردي

زمان آن نرسيده کرامتي بکني

قدم به خانه گذاري. به ديده بر گردي؟

مزار حضرت مهتاب را نشان بدهي

به شهر سبز ترين آفريده برگردي

گمان کنم که زمانش ... گمان کنم حالا

که پلک شاعري من پريده بر گردي!

نگاه کن ! به خدا بي تو زندگي تنهاست

قبول کن که زمانش رسيده برگردي!

کلب العباس(ع) بازدید : 36 یکشنبه 15 بهمن 1391 نظرات (0)

 

تمام نامه عمرم سیاه گردیده

که شغل روز و شب من گناه گردیده

برای اینکه بیایم به توبه ای سویت

دو چشم ناز و قشنگت به راه گردیده

امان زلحظه غفلت که شاهدم هستی

دو چشم تو به گناهم گواه گردیده

هر آنچه خرج نمودی که بنده ات گردم

زبی لیاقتی من تباه گردیده

بیا و مشکل من را تو با اجل حل کن

که این گدای حرم بی پناه گردیده

من از نگاه کبودی دلم پریشان است

عذاب من زشرار نگاه گردیده

بیا به پای دل من بزن تو زنجیری

بگو که دست مرا عاقبت تو می گیری

کلب العباس(ع) بازدید : 77 یکشنبه 15 بهمن 1391 نظرات (0)

 

تشنه ام، جانِ فراتِ همه، آبم بدهيد

يا به دريا خـــبر از حالِ خــرابم بـدهيد

چون اباالفضلِ پر از عشق بياييد همه

بين گهوارهء پــرپــر شــده تابـم بـدهيد

تشنه ام، با لب گلگونِ عطش واعطش ام

در دلِ بسترِ خون، رخـصتِ خـوابم بـدهيــد

حــربهء حـــرمله ها با دل و جانم چه نکـرد

خــبر از تــشنگي و حـال خرابــم بـــدهــيد

با نشان دادنِ گلهايِ بخون خفتهء باغ

کـــمتر از ديدنِ اين صحنه عذابم بدهيد

ســاقـيـانِ لــبِ کــــوثر، بشتابيد کـــنون

که از اين تشنه لبي جام شرابم بدهيد

کي مي آييد به بالينِ منِ غرقــه به خـون

تا به پاس عطش ام، جرعه اي آبم بدهيد

تـا نبينم غضب و چهرهء ظلماني شب

با گل و لهجهء خورشيد جوابم بــدهيد

کلب العباس(ع) بازدید : 35 سه شنبه 10 بهمن 1391 نظرات (0)

 

آه کشم دم به دم سیر کنم کو به کو

تا به سر کوی تو با تو شوم رو به رو

خسته شدم از بهار با گل و باغم چه کار

جز گل روی تو ام نیست به باغ ارزو

تا صف مشحر دمد بوی گل از بسترم

گر که به رویا شبی با تو کنم گفتگو

ای پسر فاطمه  ای به فلک قائمه

بی تو حیات همه  بسته به یک تار مو

چند کشم از درون ناله یابن الحسن

چند ز خون جگر چهره کنم شستشو

کلب العباس(ع) بازدید : 43 سه شنبه 10 بهمن 1391 نظرات (0)

 

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد

شاید دعای مادرت زهرا بگیرد

آقا بیا تا با ظهور چشمهایت

این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد

آقا بیا تا این شکسته کشتی ما

آرام  راه ساحل دریا بگیرد

اقا بیا تا کی دوچشم انتظارم

شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد

پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت

تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد

اقا خلاصه یک نفر باید بیاید

تا انتقام دست زهرا را بگیرد

کلب العباس(ع) بازدید : 42 یکشنبه 08 بهمن 1391 نظرات (0)

دردم مداوا می کنی آقای خوبم

                                  عقده ز دل وا میکنی آقای خوبم

دل مرده ام اما تو با یک گوشه چشمی

                                 کار مسیحا می کنی آقای خوبم

آیینه زیبا می شود با یک نگاهت

                                 دل را تو شیدا می کنی آقای خوبم

بهر ظهور خود چرا ای یوسف عشق

                                امروز و فردا می کنی آقای خوبم

پرونده ی اعمال ما گرچه سیاه است

                                می دانم تمضا می کنی آقای خوبم

تو مثل زهرا مادرت از بس که خوبی

                               با ما مدارا می کنی آقای خوبم

کلب العباس(ع) بازدید : 48 یکشنبه 08 بهمن 1391 نظرات (0)

 

دوباره روز ما رفت و شب آمد

غروب آمد فغانی بر لب آمد

نگشتم با خبر از حال يارم

خبر از غصه های او ندارم

دعا خواندم که او باشد سلامت

نبيند رنج و محنت تا قيامت

نمی دانم قبولم کرده يا نه؟

برای ما عطا آورده يا نه؟

غمی از قلب او کم گشت يا نه؟

دل او خالی از غم گشت يا نه؟

همه عشقم بود ای جان جانان

به پای تو بيندازم سر و جان

الا زيبا نگارم کی می آيی؟

همه عيد و بهارم کی می آيی؟

بيا درد علی (ع) درمان بگيرد

بيا هجران تو پايان بگيرد

الا ای آرزويم کی می آيی؟

تمام آبرويم کی می آيی؟

کلب العباس(ع) بازدید : 44 چهارشنبه 04 بهمن 1391 نظرات (0)

 

عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق یعنی هر چه بینی عکس یار

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی از فراقش سوختن

عشق یعنی سر به در آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی بنده فرمان شدن

عشق یعنی تا ابد رسوا شدن

عشق یعنی گم شدن در کوی دوست

عشق یعنی هر چه در دل آرزوست

عشق یعنی یک تیمم یک نماز

عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی یک تبسم یک نگاه

عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه

عشق یعنی سوختن یا ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی همچو من شیدا شدن

عشق یعنی قطره و در یا شدن

عشق یعنی پیش محبوبت بمیر

عشق یعنی از رضایش عمر گیر

عشق یعنی زندگی را بندگی

عشق یعنی بندگی آزادگی

کلب العباس(ع) بازدید : 48 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

 

تمام نامه عمرم سیاه گردیده

که شغل روز و شب من گناه گردیده

برای اینکه بیایم به توبه ای سویت

دو چشم ناز و قشنگت به راه گردیده

امان زلحظه غفلت که شاهدم هستی

دو چشم تو به گناهم گواه گردیده

هر آنچه خرج نمودی که بنده ات گردم

زبی لیاقتی من تباه گردیده

بیا و مشکل من را تو با اجل حل کن

که این گدای حرم بی پناه گردیده

من از نگاه کبودی دلم پریشان است

عذاب من زشرار نگاه گردیده

بیا به پای دل من بزن تو زنجیری

بگو که دست مرا عاقبت تو می گیری

درباره ما
Profile Pic
کبوتران حرم عشق پیگاه مداحی ها و اشعار برادر بهمن مهدوی می باشد. در ضمن این پایگاه پایگاه اختصاصی ایشان نمی باشد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرتون بیشتر چی توسایت بذاریم تا رضایتتون بیشتر شه؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 219
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 44
  • آی پی دیروز : 91
  • بازدید امروز : 52
  • باردید دیروز : 156
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 208
  • بازدید ماه : 442
  • بازدید سال : 7,942
  • بازدید کلی : 39,398
  • هیات عاشقان قمر بنی هاشم

    سلام بر شما شیفتگان ارباب بی کفن امیدوارم از مطالب لذت ببرید

    هیات عاشقان قمر بنی هاشم(ع)

    سلام

    امیدوارم مطالب سایت براتون همون چیزی باشه که می خواین

    حتما حتما حتما حتما نظر بدین

    التماس دعا

    یا علی

    ارتباط با برادر بهمن مهدوی

    با سلام...

    برای ارتباط و هماهنگی مجالس خود با برادر بهمن مهدوی از شماره زیر استفاده کنید:

    09362242362

    یا از این آدرس ایمیل استفاده کنید:

    bahmanmahdavi16@yahoo.com

    بهتر است از پیامک استفاده کنید

    امیدوارم از نفس ایشان بهره مند شوید...

    یاعلی