loading...
کبوتران حرم عشق
سایت اختصاصی برادر بهمن مهدوی افتتاح شد...

سایت شخصی برادر بهمن مهدوی افتتاح شد

نویسنده 90 درصد مطالب این سایت خود آقای مهدوی می باشد و بهانه ای مناسب برای این است که شما بتوانید به طور مستقیم با این مداح اهل بیت که هم مداح و هم شاعر و هم سبک ساز می باشد ارتباط داشته باشید و با او صحبت کنید و خواسته های خود را با این نوکر خوش رفتار در میان بگذارید

سایت اختصاصی برادر بهمن مهدوی:www.bahmanmahdavi.ir

التماس دعا

محفل پر فیض روضه

محفل پرفیض روضه

با حضور:حاج رحمان نوازنی و برادربهمن مهدوی و سایر ذاکران آل الله

زمان:سه شنبه ،یازدهم تیر ماه،همزمان با نماز مغرب و عشا

مکان:کرج-خ چالوس-منطقه یک-خ مطهری-انتهای خ ستارخان-بالاتر از پله ها سمت راست-پلاک 137-منزل برادر بهمن مهدوی

کلب العباس(ع) بازدید : 52 پنجشنبه 14 شهریور 1392 نظرات (0)



محفل پر فیض روضه

با نوای برادر بهمن مهدوی و دیگر ذاکرین اهل بیت

زمان:پنجشنبه-14 شهریور-ساعت 21:30

مکان:کرج-خ چالوس-بالا تر از پارک بسیج-علامت تابلو

هاشمیون کرج(عاشقان قمر بنی هاشم(ع))

کلب العباس(ع) بازدید : 40 یکشنبه 10 شهریور 1392 نظرات (0)


بگذارید از این خانه عبا بردارد

لااقل رحم نمایید عصا بردارد

بگذارید در این حلقه دود و آتش

طفل ترسیده از این معرکه را بردارد


کلب العباس(ع) بازدید : 38 پنجشنبه 16 خرداد 1392 نظرات (0)

چقدر پنجره را بی بهار بگذاری ؟

و یا نیایی و چشم انتظار بگذاری

مگر قرار نشد شیشه ای از آن می ناب

برای روز مبادا کنار بگذاری ؟

بیا که روز مبادای ما رسید از راه

که گفته است که ما را خمار بگذاری ؟

درین مسیر و بیابانِ بی سوار خوشا

به یادگار خطی از غبار بگذاری

گمان کنم تو هم ای گل بدت نمی آید

همیشه سر به سر روزگار بگذاری

نیایی و همه ی سر رسیدهامان را

مدام چشم به راه بهار بگذاری

جواب منتظران را بگو چه خواهی داد

همین بس است که چشم انتظار بگذاری ؟

به پای بوس تو خون دانه می کنیم و رواست

که نام دیگر ما را انار بگذاری

گمان کنم وسط کوچه ی دوازدهم

قرار بود که با ما قرار بگذاری

چراغ بر کف و روشن بیا، مگر داغی

به جان این شب دنباله دار بگذاری


کلب العباس(ع) بازدید : 39 سه شنبه 20 فروردین 1392 نظرات (0)

بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام

مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام

زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی

داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟

دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم

با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم

با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت

با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت

این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد

حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد

زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند

باید کمک کنم، کمرت درد می کند

آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن

فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن

تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد

دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد

ازدست تو، به آه شکایت بیاورم

نگذاشتی طبیب برایت بیاورم

با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم

راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم

جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم

دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم

جارو نکش! که عطربهشت ست می بری

روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری

باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست

ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست

گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...

فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....

آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی

خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی

زهرا به جای نان، غم ما را درست کن

حلوای ختم شیرخدا را درست کن

مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری

دست شکسته جانب دستاس می بری

جان ِعلی بگو که تو با این همه تبت

شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت

شُستی تن حسین وحسن با کدام دست؟

آماده کرده ای تو کفن با کدام دست

حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه

ازتشنگی لب ِ پسرت سوخت فاطمه

حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد حسین

خونابه های پیرهنت ناله زد حسین

کلب العباس(ع) بازدید : 41 شنبه 10 فروردین 1392 نظرات (0)

شاعر برادر بهمن مهدوی
شاهکار آقای مهدوی به بیان تعداد زیادی از شعر شناسان


از آن زمان که قلم را به دست خود دادم
به سوی شهر پیمبر مدینه می آیم
غمی تمام وجودم به درد آورده
و از به جای نفس آه سرد آورده
دلم برای مدینه عجیب می گیرد
دلم برای غم یک غریب می گیرد
و حس من که همیشه درست می گوید
نهال غم به وجودم چه زود می روید
منم مسافر خسته به راه می افتم
و باز در وسط ره به آه می افتم
عجب چه جای عجیبی چقدر غم دارم
عجب هوای غریبی چقدر غم دارم
و حس من که همیشه درست می گوید
از آن زمان که به حالا که دود می بوید
سلا مرد مسلمان مدینه اینجا نیست؟
و کوی حیدر و سلمان مدینه اینجا نیست؟
برای دیدن لیلای خود سفر کردم
و جامه ی غم و اندوه را به سر کردم
شنیدم اینکه به من گفت ای مسافر ما
مدینه شهر پیمبر درست در اینجا
و گفت در پی دیدار حیدروزهرا
بگرد مثل کبوتر به هر طرف هرجا
دویدم از پی پیدا نمودن لیلی
به شوق دوست زمین خورده ام ولی خیلی
به شوق دیدن حیدر و یار او زهرا
به ناگهان شده ام خشک بی کس و تنها
عجب هوای عجیبی چه کوچه ی تنگی
چقدر ریگ و کلوخ و چه تکه ی سنگی
ولی فقط به همین نیست کوچه ای تنگ است
به خاک کوچه نگاه کن که سرخ خون رنگ است
و رد خون زمین را گرفتم و دیدم
میان کوچه قباله چو بید لرزیدم
و باز در پی آن رد خون دویدم تا
دوباره خشک شدم تا که دیدمش درجا
اگر علیست چرا بر دلش غمی دارد؟
اگر علیست چرا قامت خمی دارد؟
اگر علیست چرا آه را نفس کرده؟
چرا برای خودش زندگی قفس کرده؟
تمام حرف های من فدای یک اما
خداکند که غم او نباشد از زهرا
رسیدم از پس این کوچه های تنهایی
سلام حضرت مولا که شاه غمهایی
سلام حضرت مولا چه آمده سرتان
چقدر خونی و خاکیست کوچه و درتان
و بعد خاتمه ی حرف های من حضرت
جواب داد سلامم به آه با حسرت
بگفت با غم و اندوه این همه دوده
برای سوختن درب خانه ام بوده
ببین تو رد طنابی که دست من را بست
غرور گل پسرم در میان کوچه شکست
خداروشکر ندیدی که گوشواره شکست
به روی صورت زهرا نشانه ی یک دست
ببین که پهلوی اورا شکست دراینجا
بیا به داخل خانه عیادت زهرا
ولی نیا که بینی که دیدنش سخت است
چنان به پهلوی اوزد خیال او تخت است
اگر برای غم و گریه داغ سنگین است
برای اهل تشیع بزرگتر این است
که یست روز غمی همچنان به روز حسین
همان که  گفت پیمبر تویی،تو نور دوعین
بمیرم آه حسینم که بی کس و تنهاست
به روی حنجر او رد خنجری پیداست
گلو نمیبرد و ناگهان ز جا برخواست
به پشت ضربه زد و خواهرش دگر تنهاست
حسین رفت و ربدند ز راس او سربند
به فکر بردن سوغات و فکر گردنبند
و بعد چادر خونی و معحر پاره
حراج مردم شام است چند گوشواره

 

این شعرو خود آقای مهدوی در اسفند 91 گفته اند که در فاطمیه اول غوغا کرد

کلب العباس(ع) بازدید : 53 یکشنبه 04 فروردین 1392 نظرات (0)

وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد

چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد

ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ

محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد

تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست

داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت قاره شد

گفتم، گفت زود سند را بده به من

گفتم، بعد از آن که ستم بی شماره شد

با پنجه وسعت فدک اش را وجب گرفت

سیلی برای غصب فلک راه چاره شد

گفتند مست بود و صدایی نمی شنید

آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد

پا زد که بارِ شیشه ی آنرا بیفکند

اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره شد

چادر به پای مادر سادات گیر کرد

افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد

گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن

پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد

کلب العباس(ع) بازدید : 48 چهارشنبه 30 اسفند 1391 نظرات (0)

ای آسمان عاطفه ؛پرواز بی کران

بعد از تو ناتوان شده بال کبوتران

خیر النسایی و به خودت می شناسمت

دنیا نداشت غیر خودت از تو بهتران

دینم حرام اگر که به غیر تو رو کنم

تو مال ما بهشت خدا مال دیگران

شایسته است بعد بیابان نشینی ات

گوشه نشین شوند تمام پیامبران

دستش شکسته باد هر آنکه تو را شکست

نانش حرام باد هر آنکه تو را در آن.....

....کوچه فقط به خاطر یک قطعه خاک زد

باید از این به بعد بمیرند نوکران

این روزها که حرمت رویت شکسته شد

خوب است گوشواره درآرند مادران

اینها تو را زدند ... غرور علی شکست

آری شکستنی است غرور دلاوران

بعد از تو احترام ندارد قبیله ات

مادر که رفت وای بر احوال دختران

کلب العباس(ع) بازدید : 39 سه شنبه 29 اسفند 1391 نظرات (0)

همین که شعله به پای تو بی امان پیچید

صدای ناله ی تو بین آسمان پیچید

نفس نفس زدنت پشت در عذابم داد

نسیم سوختنت سمت بی کران پیچید

به روی صورت تو شعله چنگ می انداخت

نهال بودی در ناله ات خزان پیچید

بنا نبود که در سمت پهلویت برود

ولی بسوی تو با لگد چنان پیچید ...

میان سینه ی تو میخ ، فاصله انداخت

میان پهلوی تو دردِ استخوان پیچید

چنان زدند که از روی شاخه بار افتاد

لگد به روی سرت خورد و ناگهان پیچید

همین که زیر در خانه گیر افتادی

بسوی خانه ی من پای دشمنان پیچید

تو آن وقار نبودی که بر زمین بخوری

گمان کنم وسط کوچه پایتان پیچید

نشد برای تو کاری کنم فقط سلمان

تو را میان عبایم در آن میان پیچید

کلب العباس(ع) بازدید : 47 پنجشنبه 24 اسفند 1391 نظرات (0)

عزیز من چه شده دست بر کمر داری

گذشته نیمه ای از شب هنوز بیداری؟

دوباره پیرهنت پر ز خون شده مادر

برای شستن این جامه درد سر داری

سه ماه گوشه این خانه بستری هستی

سه ماه می شود اما هنوز بیماری

اگر چه زخم تو را شسته ام ولی انگار

به باغ پیرهنت باز لاله می کاری

به یاد محسن خود باز می روی از حال

زیاد فکر نکن، مادرم نکن زاری

تن تو آب شده بی رمق شده اما

هنوز عین سپاه علی علمداری

همین که قوت قلب پدر شدی کافی ست

نیاز نیست بگیری به دوش خود باری

سه ماه می گذرد از اصابت مسمار

ولی دوباره از این زخم، خون شده جاری

کلب العباس(ع) بازدید : 40 پنجشنبه 24 اسفند 1391 نظرات (0)

از آتش کینه زود پرپر می شد

یک شاخه گل کبود پرپر می شد

پشت در خانه ی علی ... شمع نوشت:

 (پروانه میان دود پرپر می شد)

***

آماده شدند دل به دریا بزنند

با کینه به روی یاس ها پا بزنند

دست تو جدا نمی شد از دست علی

مجبور شدند بازویت را بزنند

***

تابوت، روانه ... می برندت مادر

بی عذر و بهانه ... می برندت مادر

آنقدر غریب بوده ای از خانه ...

... دارند شبانه می برندت مادر

کلب العباس(ع) بازدید : 37 شنبه 19 اسفند 1391 نظرات (0)

 

              يا زهرا (س)

وقتش رسید هم، سخنت را عوض کنی

هم خواهش رها شدنت را عوض کنی

 

لاغر شدی کفن دگر اندازه تو نیست

باید زمان پر زدنت را عوض کنی

 

پهلو عوض نکن تو که مجبور می شوی

وقت نماز پیرهنت راعوض کنی

 

دستت تکان نمی خورد اصلاً نیاز نیست

بادست خود لباس تنت را عوض کنی

 

باید که یا تحمل بی تابی حسين

یا جای بغچه ي کفنت را عوض کنی

 

باغ بنفشه شد به خدا غنچه تنت

مویم سفید می شود از راه رفتنت 

 

خیلی رعایت دل بی یار می کنی

داری مرا به خویش بدهکار می کنی

 

حتی هنوز هم که دگر بی نفس شدی

با این نفس نفس نفسم کار می کنی

 

پنهان نکن عزیز دلم بی دلیل نیست

تا می رسم تو روی به دیوار می کنی

 

باشد نگو فقط کمی آرام گریه کن

همسایه را دو مرتبه بیدار می کنی

 

نیلوفرم قدم به قدم زرد می شوی

پا می شوی دوباره کمر درد می شوی

 

شکرخدا که ظاهراً امروز بهتری

نان می پزی و دست به دستاس می بری

 

باشد قبول خوب شدی! جمله ای بگو

تا مطمئن شوم که ز پیشم نمی پری

 

دلتنگ دست های تو و موی زینبند

آئینه ها و شانه و سنجاق و روسری

 

این فاطمه که فاطمه این سه ماه نیست

حالا درست مثل زمان پیمبری

 

قد قامت صلات! زمان نماز شد

باید نماز را سر پا جا بیاوری

 

اما دوباره پای قیام تو پانشد

حتی قنوت نافله ات هم ادا نشد

کلب العباس(ع) بازدید : 36 پنجشنبه 17 اسفند 1391 نظرات (0)

 

 

به مناجات سحر شب همه شب زمزمه داشت

نفسم آتش جانم شده یارب چه کنم؟

نفسم...آه نفس...آه نفس...آه گرفت...

نفسم هیچ ،بگوبا دل زینب چه کنم؟

***

دو ،سه ماهیست که یک شانه به مویش نزدم

چه کنم ؟دست خودم نیست که بیمارشدم

متوجه نشدم تا که رسیدم به حیاط

دیدم ازضرب لگد همدم مسمارشدم

***

همه دیدند که ما پشت درهستیم ولی...

جلوی چشم همه با لگد آزرد مرا

لگدو میخ و درو چوب به همکاری هم

پسرم را زتنم سرزده کردند جدا

***

بی هوا ضربه به من میزد واز شدت درد

من ومحسن پسرم ناله و فریاد زدیم

سپس ازسوزش ودرد نوک مسمار سه بار

بین آن آتش وخون ناله ی امداد زدیم

***

غم آن کوچه بماند که حسن دید مرا

به چه شکلی به زمین خوردم وحرفی نزدم

حسنم دید که از شدت سیلی عدو

زیر این چادر خود مُردم وحرفی نزدم

***

من از این درد بدن هیچ شکایت نکنم

تو خودت مطلع از حال پریشان منی

پیرهن دوخته شد ،پس متوجه شده ام

تو به فکر کفن کودک عریان منی

کلب العباس(ع) بازدید : 66 یکشنبه 06 اسفند 1391 نظرات (0)

با سینه ی شکسته چه کس صیحه می کشد

زجر از برای کشتن من باز می رسد

خندید بر غریبی و بی معجری من

معجر عمو برای من خسته می خرد؟

بابا ببین که در ظلمات نبود تو

دشمن سه ساله ات به کنیزی که می برد

تا آمدی ببین که برای تو ای پدر

طفلت برای خون سرت جامه می درد

اما لباس بر طفلت نمانده است

اکبر برای خواهر خود جامه می خرد

انگشترت به دست عدو تا که دیده ام

فهمیده ام پدر به عدو هدیه می دهد

با من بگو برابر طفل یتیم که؟

از روی ظلم،نافله ی تازه می پزد؟

این شعر،شعر خود برادر بهمن مهدویه که در 4 اسفند 91 گفته و به لطف خدا و اهل بیت تو هیات کولاک کرد

کلب العباس(ع) بازدید : 81 سه شنبه 01 اسفند 1391 نظرات (0)

روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سالها میشود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریخته اند
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود وب ه جایی نگرفت
...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟
بنویسید که عشاق همه مال هم اند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سالها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت
یار هم آن قدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
...
بنویسید سری بر سر نی جا میکرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد

کلب العباس(ع) بازدید : 46 سه شنبه 01 اسفند 1391 نظرات (0)

هر کس به احترام مقام تو خم نشد

آقا نشد بزرگ نشد محترم نشد

دل خسته بود و راهی این آستانه شد

دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد

گفتند مرقدت حرم آل فا طمه ست

با این حساب هیچ کسی بی حرم نشد

این حاجت من است الهی قلم شود

دستم اگر برای تو بانو قلم نشد

باز این چه لطفی است که در حق ماشده

ما شاعرت شدیم ولی محتشم نشد

می خواستم برای تو بهتر از این غزل

من را ببخش آنچه که می خواستم نشد

کلب العباس(ع) بازدید : 57 جمعه 27 بهمن 1391 نظرات (0)

یک پر دو پر نه سهم تو تیر سه پر شده

سهم تو از بقیه کمی بیشتر شده

تیری که از سه جای گلویش دریده است

بیرون کشیدنش چقدر درد سر شده

کلب العباس(ع) بازدید : 74 سه شنبه 24 بهمن 1391 نظرات (0)

مرا به جاده ی بی انتهایتان ببرید

به سمت روشنی نا کجایتان ببرید

کنار سفره اگر میلتان تمایل داشت

دو تکه سیب برای گدایتان ببرید

سوار بال قنوت فرشته می گردم

اگر که نام مرا در دعایتان ببرید

برای آنکه به توحید چشمتان برسم

مرا به سمت اذان صدایتان ببرید

مرا شبیه نسیم سحر در این شبها

به خاک بوسی پایین پایتان ببرید

و تا قیام قیامت ستارهه می ریزم

اگر مرا سحری کربلایتان ببرید

اگر چه قابلتان را ندارد این گریه

کمی برای همین زخمهایتان ببرید

شما که راهی شمشیرهای گودالید

نمیشود که سرم را به جایتان ببرید؟

مسافران سر نیزه های عاشورا

قسم به عشق مرا تا خدایتان ببرید

خوانده شده توسط برادر بهمن مهدوی در هیات مکتب النبی شهرک اوج در مراسم دومین سالگرد تک پیر غلام دوران حاج علی کهن ترابی و هیات عاشقان قمر بنی هاشم

کلب العباس(ع) بازدید : 37 یکشنبه 15 بهمن 1391 نظرات (0)

 

تمام نامه عمرم سیاه گردیده

که شغل روز و شب من گناه گردیده

برای اینکه بیایم به توبه ای سویت

دو چشم ناز و قشنگت به راه گردیده

امان زلحظه غفلت که شاهدم هستی

دو چشم تو به گناهم گواه گردیده

هر آنچه خرج نمودی که بنده ات گردم

زبی لیاقتی من تباه گردیده

بیا و مشکل من را تو با اجل حل کن

که این گدای حرم بی پناه گردیده

من از نگاه کبودی دلم پریشان است

عذاب من زشرار نگاه گردیده

بیا به پای دل من بزن تو زنجیری

بگو که دست مرا عاقبت تو می گیری

کلب العباس(ع) بازدید : 46 پنجشنبه 12 بهمن 1391 نظرات (0)

سپرده ام به کنیزان و هر چه نوکرتان

 که آینه نگذارند در برابرتان

که گیسوی تو یکی در میان پر از یاس است

  چه آمده است در این کنج خانه بر سرتان

شکسته ای و همین که به راه می افتی

صدای آینه می آید از سراسرتان

چه روی داده که حتی برای یک لحظه

عقب نمیرود از چهره معجرتان

نبینمت که به دیوار تکیه می آری

کنار چشمه چشم غریب همسرتان

کجاست شانه زدن ها که کار هر شب بود

به گیسوان نجیب دخترتان

خدا به خیر کند این نفس زدن هارا

که سخت می رسد از سینه تا به حنجرتان

ببین چگونه غرور شکسته ی مردی

نشسته پای نفس های رو به آخرتان

الا مسافر بی نام و نشان خدا

تو آن بدون مزاری و ما کبوترتان

کلب العباس(ع) بازدید : 404 پنجشنبه 12 بهمن 1391 نظرات (0)

دلم به کربلات دخیل می بنده از اینجا

دیوونه ماه بنی هاشمه قلب ما

شدم گرفتارت          اسیر و تب دارت

میخوام تا جون دارم بشم نوکر و بیمارت

نور علی نوری           تو مخزن شوری

اگه حسین شاه منه تو امپراطوری(4)

برای کربلای تو دلم شده محزون

تو تل زینبیه من می خوام بریزم خون

گشته ام آماده          به من بده باده

کرم کن و به گردنم بزن تو قلاده

نور علی نوری           تو مخزن شوری

اگه حسین شاه منه تو امپراطوری(4)

کلب العباس(ع) بازدید : 43 یکشنبه 08 بهمن 1391 نظرات (0)

دردم مداوا می کنی آقای خوبم

                                  عقده ز دل وا میکنی آقای خوبم

دل مرده ام اما تو با یک گوشه چشمی

                                 کار مسیحا می کنی آقای خوبم

آیینه زیبا می شود با یک نگاهت

                                 دل را تو شیدا می کنی آقای خوبم

بهر ظهور خود چرا ای یوسف عشق

                                امروز و فردا می کنی آقای خوبم

پرونده ی اعمال ما گرچه سیاه است

                                می دانم تمضا می کنی آقای خوبم

تو مثل زهرا مادرت از بس که خوبی

                               با ما مدارا می کنی آقای خوبم

کلب العباس(ع) بازدید : 49 یکشنبه 08 بهمن 1391 نظرات (0)

 

دوباره روز ما رفت و شب آمد

غروب آمد فغانی بر لب آمد

نگشتم با خبر از حال يارم

خبر از غصه های او ندارم

دعا خواندم که او باشد سلامت

نبيند رنج و محنت تا قيامت

نمی دانم قبولم کرده يا نه؟

برای ما عطا آورده يا نه؟

غمی از قلب او کم گشت يا نه؟

دل او خالی از غم گشت يا نه؟

همه عشقم بود ای جان جانان

به پای تو بيندازم سر و جان

الا زيبا نگارم کی می آيی؟

همه عيد و بهارم کی می آيی؟

بيا درد علی (ع) درمان بگيرد

بيا هجران تو پايان بگيرد

الا ای آرزويم کی می آيی؟

تمام آبرويم کی می آيی؟

کلب العباس(ع) بازدید : 45 یکشنبه 08 بهمن 1391 نظرات (0)

ای آنکه بر لبها سرودی                  بایک نظر قلبم ربودی

کی میشود بینم به رویم                باب الحسینت را گشودی

ممنونتم آقا

              مدیونتم آقا

                              راهم بده راهم بده

                                                       مهمونتم آقا

                                  ارباب حسینم(4)

عرش الهی در لوایت               عالم اسیر خاک پایت

تو جای خود داری حسین جان     کعبه مرید کربلایت

با هروله آقا

             با زمزمه آقا

                           قسمت بکن سینه زنی

                                                         تو علقمه آقا

                                 ارباب حسینم(4)

کلب العباس(ع) بازدید : 50 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)

 

انتظار آمد به سر اى بيقراران تهنيت

شد خزان سر، آمده فصل بهاران تهنيت

جلوه گر گرديده حق اى حق شعاران تهنيت

ساقى از ره مى‏رسد جمع خماران تهنيت

پرمشام جان شد از عطر نكوى تُفْلِحوُا

ميگساران باده نوشيد از سبوى تُفْلِحوُا

شد ربيع الاول و خوش رنگ و بو دارد ربيع

ازبهار و عيش و مستى گفتگو دارد ربيع

عيد زيباى برائت از عدو دارد ربيع

عيد ميلاد دو دلدار نكو دارد ربيع

موسم سرمستى دلهاى شيدا آمده

مصطفى با حضرت صادق به دنيا آمده

بشنو از بال ملائك نغمه توحيد را

در افق بنگر بروز واژه اميد را

حق طلب، از سينه ات بيرون نما ترديد را

اخذ كن از رهبران زنده دل تأييد را

با ولايت شو عجين و بر سر ميثاق باش

يا على برگو، به وصل يار خود مشتاق باش

دو نهال بارور در باغ دين روئيده شد

ياسهاى آسمانى در زمين روئيده شد

نخل حق در سرزمين مشركين روئيده شد

لاله در باغ دل اهل يقين روئيده شد

گلشن جان را ز عطر اين دو گل خوشبو ببين

رو نما سوى حجاز و جلوه يا هو ببين

عاشقان بُستان جانبخش دعا را بنگريد

اين دو نور عالم آراى خدا را بنگريد

باده نوشان مِى قالوابلى را بنگريد

وجه صادق را، جمال مصطفى را بنگريد

صد سلام و صد درود اين دو گل دلخواه را

سر دهيد اى عاشقان آواى صلى اللَّه را

سينه شد نورٌ عَلى نُور امتزاج نورشد

ديده حق روشن و چشمان باطل كور شد

بركليم ذى المعارج قلب عالم طورشد

بت پرستى در جهان منكوب شد مقهور شد

آتش آتشكده بى شعله و خاموش شد

طاق كسرى ريخت، ذكر يا اَحَد منقوش شد

آسمان عاشقى شد پر ستاره زين دو گل

عشقبازى با تداوم شد هماره زين دو گل

بر دل عشاق صادق شد اشاره زين دو گل

ديده دل شد گشوده بر نظاره زين دو گل

بر جمال اين دو ياس بى قرينه بنگريد

گاه سوى مكه گه سوى مدينه بنگريد

محور اسلام و قرآن در ثبات از اين دو مَه

مكتب توحيد باشد در حيات از اين دو مه

روشن آفاق تمام كائنات از اين دو مه

منجلى اوصاف بى پايان ذات ازاين دو مه

مِى فروشان مِى يكتا پرستى را ببين

جرعه‏اى يا هو بزن دنياى مستى را ببين

پرتوِ نور نبوت با امامت ديدنى ست

غنچه اخلاص از باغ ولايت چيدنى ست

وارد حصن ولايت هر كه شد در ايمنى ست

رمز عترت دوستى، بيزارى از نفسِ دَنى ست

نفس بگذار و ولاى آل ياسين را گزين

شو برى ازاهل بِدعَتْ روح آيين راگزين

مستى دل از مِى لولاك آل احمد است

هستى ما بسته بر خاك نعال احمد است

چشم ما در سير آفاق جمال احمد است

مركز پرگار خلقت كنج خال احمد است

دست ما در بر سراى آل احمد مى‏زند

قلب ما در هر طپش با يا محمد مى‏زند

كيستم من؟ ذره‏اى در آستان اهل بيت

آشناى دستهاى مهربان اهل بيت

شكر حق باشد دلم محتاج نان اهل بيت

گاه دستم گاه پايم گه زبان اهل بيت

من اُويسم بوذَرَم سلمانم و مِنّاستَم

بنده آشفته كوى اباالزهراستم

من اباالزهرايى‏ام نسل و تبار احمدم

گنبدالخضرايى‏ام شمع مزار احمدم

شيعه‏اى فارغ ز خويش و بيقرار احمدم

آرزو دارم كند حق همجوار احمدم

بنگريد اين از منيّت خسته گمراه را

عبد زهرا عبد طاها عبد آل اللَّه را

حمْيَرىِ دوره خويشم گداى صادقم

با همه نقصم اسير و مبتلاى صادقم

معصيتكارم ولى عبد سراى صادقم

خوب يا بد آرزومند دعاى صادقم

كاستى‏هاى مرا درمان كند خاك بقيع

كاش بودم ذره‏اى در بين خاشاك بقيع

كاش منهم يك پرستو در مدينه مى‏شدم

زائر كوى نبى بى قرينه مى‏شدم

كاش منهم كشته يك زخم سينه مى‏شدم

مرهمى بر درد بانوى حزينه مى‏شدم

كاشكى از جام زهرايى مرا شهدى رسد

دست من بر دامن نور خدا مهدى رسد

کلب العباس(ع) بازدید : 78 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (1)

 

سبک زمینه

خدا داند که من گدای هر شبم        همیشه ذکر تو بود روی لبم(2)

تو شبای غریبی مهتاب من حسینه

همه عالم بدونن ارباب من حسینه(2)

                      حسین من بیاواین دل شکسته را بخر

                    حسین من مسافر جامانده را باخود ببر(4)

حسین ارباب همیشه ارباب منی      حسین ارباب همیشه سلطان غمی(2)

تو سر در دلم من،اسم تورو نوشتم

خدا می دونه که اسیر توست سرنوشتم(2)

                                      حسین من...(4)

آقا در کوی عشق تو دیوانه ام         آقا تو شمع و من به تو پروانه ام(2)

آقاجون من همیشه به عشق تو اسیرم

آرزومه آقاجون تو هیاتا بمیرم(2)

                                   حسین من...(4)

زمینه،خوانده شده توسط برادر بهمن مهدوی در هیات هفتگی عاشقان قمر بنی هاشم(ع)

کلب العباس(ع) بازدید : 45 چهارشنبه 04 بهمن 1391 نظرات (0)

 

عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق یعنی هر چه بینی عکس یار

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی از فراقش سوختن

عشق یعنی سر به در آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی بنده فرمان شدن

عشق یعنی تا ابد رسوا شدن

عشق یعنی گم شدن در کوی دوست

عشق یعنی هر چه در دل آرزوست

عشق یعنی یک تیمم یک نماز

عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی یک تبسم یک نگاه

عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه

عشق یعنی سوختن یا ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی همچو من شیدا شدن

عشق یعنی قطره و در یا شدن

عشق یعنی پیش محبوبت بمیر

عشق یعنی از رضایش عمر گیر

عشق یعنی زندگی را بندگی

عشق یعنی بندگی آزادگی

کلب العباس(ع) بازدید : 44 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

شور

کاشکی توی زیارت نامه ی تو           این دل دیوونمون پر بگیره

خدا کنه دوباره سینه زنیا                تو حرم با صفات سر بگیره

سینه زنم،تا ابد از تو دم می زنم

می دونم دم جون دادنم

میای ارباب بی کفنم(2)

                             آقام(4)حسین(4)(4)

وقتی که غریب و تنها می مونم        نگاهمو به ضریح می دوزم

به خدا اگه به دادم نرسی                توی آتیش گناهام می سوزم

ماه منی،همیشه تکیه گاه منی

توی ظلمت شبهای قبر

آقاجون تو پناه منی(2)

                          آقام(4)حسین(4)(4)

آرزومه توی سینه زنیا                از تو برات زیارت بگیرم

کاش که یه روزی بیام کربلا         از شما اذن شهادت بگیرم

هر چی بشه،نوکرت می مونم همیشه

ولی آقا بگو بدونم

چرا کربلا جور نمیشه(2)

                     آقام(4)حسین(4)(4)

کلب العباس(ع) بازدید : 46 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

 

شور

از ازل این دل در شور و شین                  مست شاهنشاه عالمین

هر نفس هر تپش قلب من                      می زند با ذکر تو یا حسین

جانها فدای عهد و وفای تو یا حسین

دل ها عجین به مهر و ولای تو یا حسین

از مال و جاه و ملک جهان بی نیاز شد

هر کس که شد گدای سرای تو یا حسین

                                   آقام آقام،حسین حسین(4)

اسم اعظم بود نام تو                     مرغ دل بر سر بام تو

آرزویم بود تا شوم                       صید افتاده در دام تو

آفرینش ز غبار حرم توست حسین

آسمان سایه نشین علم توست حسین

ذکر نام تو کنم در همه جا چون گویند

هر کجا نام تو آید حرم توست

                             آقام آقام،حسین حسین(4)

گنبد و صحن تو با صفاست          تربت پاک تو چون شفاست

قبله ام بیت الله الحرام                 منزل و خانه ام کربلاست

در هر دو جهان قبله ی من روی حسین است

یعنی همه جا روی دلم سوی حسین است

با عشق حسین از دو جهان چون نکنم دل

ملک دو جهان قیمت یک موی حسین است

                           آقام آقام،حسین حسین(4)

کلب العباس(ع) بازدید : 162 سه شنبه 19 دی 1391 نظرات (0)

 

غمی به دل نهفته ام به طفلی

غم آشنا منم منم ز طفلی

من از مدینه آه و شکوه دارم

من آشنا به گریه های یارم

مادر مظلومه من شبانه

نخفت از هجوم تازیانه

عدو به زخم سینه ام نمک زد

مادر خسته مرا کتک زد

من که شکسته از بلا سبویم

ز دشمن خانگیم چه گویم؟

کلب العباس(ع) بازدید : 53 سه شنبه 19 دی 1391 نظرات (0)

 

اي زرخت نور خدا منجلي

نور دو چشمان بتول و علي

تو آينه دار خدايي حسن

كريم آل مصطفايي حسن

تو روح صوم و معني صلاتي

تو سنگر سفينه النجاتي

مفتخر از كرامتت كرامت

مرام هم ريزه خور مرامت

چشم جنان هميشه دنبال توست

هر آنچه حسن است همه مال توست

حور و ملك جمله گداي گدات

اي همه حسن فروشان فدات

جود و كرم را يم بي ساحلي

در ادب استاد ابو فاضلي

مدينه آسمان روي ماهت

فاطمه مست باده نگاهت

تو ناخدا كشتي نجاتي

بيت نخست شعر كربلايي

عشق به عشق تو به تاب و تب است

جلوه اي از حلم تو در زينب است

مدح امام حسن(ع)

کلب العباس(ع) بازدید : 569 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)

 

تو خيمهها غوغائيه،همه به فكر آباند

تموم زنها اومدن،تو خيمة رباباند

اومدنو دوروبر گهوار رو گرفتن

از مادر بيرمقش، شيرخواره رو گرفتن

علي لالائي....

***

همه لالائي ميخونن،مادر كه شير نداره

همه ميگن كاشكي ميشد،كمي بارون بباره

رقيه نازش ميكنه،گريه نكن عزيزم

داداش كوچولو، آب ميخواي

از چشام آب ميريزم

عليلالائي....

***

گهواره رو تكون ميده،بخواب گل بهارم

با گريههاش ميگه خدا،حيف كه عمو ندارم

وقتي رو دست زينبه، علي كمي آرومه

نگاه مادرش ميگه، ديگه كارش تمومه

وقتي زبون ميگردونه،دور لباش ميسوزه

تا كه ميخواد ببوسدش،لب بابا ميسوزه

ميخواست كه تشنه نمونه

به ظالما رو انداخت

وقتي كه التماس ميكرد

حرمله رو نميشناخت

پيش چشاي باغبون، لباي غنچه پژمرد

تير سه شعبه اومدو زير گلوشو بوسيد

علي لالائي...

واحد سنگین...خوانده شده توسط بهمن مهدوی

کلب العباس(ع) بازدید : 66 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)

بی قرارم،بی قرارم،بی قرار بی قرار بی قرارم

                                            امشب از مستی دوباره سر به دشت کربلایت می گذارم

ای یل ام البنین،جان بی بی فاطمه

 

قسمتم کن تا بیایم علقمه

                                                                          یا ابوالفضل(4)

فاتح الارض،کاشف الکرب،یابن طه یابن قتال العرب

                                                                              اشجع الناس یا ابالفضل،امی العباس یا عین الادب

ایهاالحبل المتین،

یا صراط المستقیم

یابن مولی المتقین

ایها الصدق الکریم

                                      یا ابالفضل

خوانده شده توسط برادر بهمن مهدوی در 7 دی ماه 1391 واحد


درباره ما
Profile Pic
کبوتران حرم عشق پیگاه مداحی ها و اشعار برادر بهمن مهدوی می باشد. در ضمن این پایگاه پایگاه اختصاصی ایشان نمی باشد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرتون بیشتر چی توسایت بذاریم تا رضایتتون بیشتر شه؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 219
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 43
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 78
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 513
  • بازدید ماه : 1,361
  • بازدید سال : 8,861
  • بازدید کلی : 40,317
  • هیات عاشقان قمر بنی هاشم

    سلام بر شما شیفتگان ارباب بی کفن امیدوارم از مطالب لذت ببرید

    هیات عاشقان قمر بنی هاشم(ع)

    سلام

    امیدوارم مطالب سایت براتون همون چیزی باشه که می خواین

    حتما حتما حتما حتما نظر بدین

    التماس دعا

    یا علی

    ارتباط با برادر بهمن مهدوی

    با سلام...

    برای ارتباط و هماهنگی مجالس خود با برادر بهمن مهدوی از شماره زیر استفاده کنید:

    09362242362

    یا از این آدرس ایمیل استفاده کنید:

    bahmanmahdavi16@yahoo.com

    بهتر است از پیامک استفاده کنید

    امیدوارم از نفس ایشان بهره مند شوید...

    یاعلی