به نام آب به نام فرات نام شما
من آفریده شدم تا کنم سلام شما
نوشته اند به روی جبین ما دو نفر
شما غلام حسین و منم غلام شما
خوشا به حال پر و بال این کبوترها
گهی به بام حسین و گهی به بام شما
تو آن همیششه امامی و ما همان ماموم
به قامتی که گرفتیم با قیام شما
تو ماه بودی و نزدیک آبها که شدی
تمام علقمه پا شد به احترام شما
هزار باده هزاران پیاله می رویید
همین که تیر رسید و شکست جام شما
همینکه ناله ی ادرک اخایتان پیچید
شکست قامت طوبایی امام شما
مسیر علقمه را بوی انکسار گرفت
چه حس بی رمقی بود در کلام شما
به حال و روز بلندای تو چه آوردند
تمام علقمه پر گشته از تمام شما