اشکهایش به مادرش رفته
سینه ی پر شراره ای دارد
نه به یک طشت اکتفا نکنید
جگر پاره پاره ای دارد...
از علی هم شکسته تر شده است
عطش کینه ها حسادت هاست
غربت چشمهای مظلومش
سند محکم خیانت هاست...
خواهرش را کسی خبر نکند
مادرش خوب شد که ایجا نیست
لخته خون ها سر لج افتادند
هیچ طشتی حریف آنها نیست...
از غرور شکسته اش پیداست
صبر هم صحبت دل آقاست
نه من از چشم سم نمی بینم
کوچه ای شوم قاتل آقاست...
کوچه ای تنگ کوچه ای تاریک
شده کابوس هر شب آقا
برگه را پس بده نزن نامرد
چیست این جمله بر لب آقا؟...
خوانده شده توسط برادر بهمن مهدوی در 28 صفر سال 90
ادامشو ترسیدم بذارم اگه ادامشم می خواین بگین بذارم