loading...
کبوتران حرم عشق
سایت اختصاصی برادر بهمن مهدوی افتتاح شد...

سایت شخصی برادر بهمن مهدوی افتتاح شد

نویسنده 90 درصد مطالب این سایت خود آقای مهدوی می باشد و بهانه ای مناسب برای این است که شما بتوانید به طور مستقیم با این مداح اهل بیت که هم مداح و هم شاعر و هم سبک ساز می باشد ارتباط داشته باشید و با او صحبت کنید و خواسته های خود را با این نوکر خوش رفتار در میان بگذارید

سایت اختصاصی برادر بهمن مهدوی:www.bahmanmahdavi.ir

التماس دعا

محفل پر فیض روضه

محفل پرفیض روضه

با حضور:حاج رحمان نوازنی و برادربهمن مهدوی و سایر ذاکران آل الله

زمان:سه شنبه ،یازدهم تیر ماه،همزمان با نماز مغرب و عشا

مکان:کرج-خ چالوس-منطقه یک-خ مطهری-انتهای خ ستارخان-بالاتر از پله ها سمت راست-پلاک 137-منزل برادر بهمن مهدوی

کلب العباس(ع) بازدید : 56 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

 

امروز خواب ماندم و فردا ندیدمت

فردا به خویش آمدم اما ندیدمت

 

با من که جانماز شبم قهر کرده است

چندین شب است نیمه  شبها ندیدمت

 

خواب و خیال غیر تو را بسکه دیده ام

یک شب تو را به خواب ، به رویا ندیدمت

 

دیدی گناه شوق مرا کورکور کرد

دیدی تو را به چشم تماشا ندیدمت

 

اشکم چکید و چشم مرا با خودش نبرد

من قطره ماندم و لب دریا ندیدمت

 

یک جرعه آب تشنه نگشتم برای تو

در روضه های حضرت سقا ندیدمت

 

دیدن به چشم نیست ولی گوش دل که هست

کور و کرم! مگر نه؟! که آقا ندیدمت

 

روضه به روضه گشته ام این انتظار را

شک میکنم به خویش که آیا ندیدمت؟


کلب العباس(ع) بازدید : 73 سه شنبه 01 اسفند 1391 نظرات (1)

غمی میان دل خسته ام شرر دارد

دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد

کبوتری که نشسته به روی ایوانم

دوباره آمده و از رضا خبر دارد

خیال غربت او می کشد مرا ، اما

دلم زغصه زینب غمی دگر دارد :

ز کاروان اسیران وخواهری تنها

که حلقه ای زیتیمان در به در دارد

ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد

ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد

ز مادری که کنار سر دو طفلانش

ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد

ز دختری که یتیم است و در تمامی راه

به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد

ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت

بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد

ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید

لبان خشک پدر زخم های تر دارد

سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم

کسی نبود که سر را زخاک بردارد

کلب العباس(ع) بازدید : 37 پنجشنبه 12 بهمن 1391 نظرات (0)

کشته ی زهر کینه یا داغ نیلوفری تو

آیینه غروب غم انگیز مادری تو

راتو تو کوچه بستن         غرورتو شکستن

چشمات داره از کوچه ها روضه میخونه

می گفتی زیر پا ها        با گریه هات یا زهرا

انقد نزن که مادرم خیلی جوونه

یه عمره گرچه از تو         در نمیاد صدایی

با غصه های کوچه         تنها تو آشنایی

               حسن غریب مادر(4)

سوختن و ساختن اصلا همیشه رسم کریماست

این خون که تو طشته یا زخم قدیم قدیماست

دستاشو بالا آورد           سیلی به صورتش خورد

جلوی چشمتو با چادرش نگهداشت

تو آسمون نیلی             وای بی حیا با سیلی

تو صورت عشق علی چه لاله ای کاشت

تو کشته ی غمهای           بانوی قد کمانی

داری تو صحن چشمات       صورت ارغوانی

             حسن غریب مادر(4)

کلب العباس(ع) بازدید : 36 سه شنبه 10 بهمن 1391 نظرات (0)

 

آه کشم دم به دم سیر کنم کو به کو

تا به سر کوی تو با تو شوم رو به رو

خسته شدم از بهار با گل و باغم چه کار

جز گل روی تو ام نیست به باغ ارزو

تا صف مشحر دمد بوی گل از بسترم

گر که به رویا شبی با تو کنم گفتگو

ای پسر فاطمه  ای به فلک قائمه

بی تو حیات همه  بسته به یک تار مو

چند کشم از درون ناله یابن الحسن

چند ز خون جگر چهره کنم شستشو

کلب العباس(ع) بازدید : 44 سه شنبه 10 بهمن 1391 نظرات (0)

 

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد

شاید دعای مادرت زهرا بگیرد

آقا بیا تا با ظهور چشمهایت

این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد

آقا بیا تا این شکسته کشتی ما

آرام  راه ساحل دریا بگیرد

اقا بیا تا کی دوچشم انتظارم

شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد

پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت

تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد

اقا خلاصه یک نفر باید بیاید

تا انتقام دست زهرا را بگیرد

کلب العباس(ع) بازدید : 67 دوشنبه 09 بهمن 1391 نظرات (1)

 

بهار قلب من اذان بگو، مؤذن حرم اذان بگو

تمام حاصلم اذان بگو، علي اكبرم اذان بگو

اللهاكبر، اين صدا، صداي اذان است يا شهادتين است

اين تن شهيد پيمبر، يا پسرِ حسين است

رو دامن خشك صحرا، رودي پراز خونه

كهاز چشمام روونه

وقتي با چشمام ميبينم، مركب، تنت رو

روي خاكا ميكشونه

تو قتلگاه خونينت عمر من سراومد

تو دست و پا زدي و از دستم، كاري بر نيومد

پسرم، عمه ميميره،پاشو بريم خيمه

بابا دستاتو ميگيره، پاشو بريم خيمه

عليابن حسين ابنعلي

***

شبيه مادرم زهرا شدي

شبيه يك عقاب نيمهجان

به وسعت همه صحرا شدي

اللهاكبر، اين چه حالتیست كه وقتي

ميزنم صدايت

ميتپد به روي دل خاك، قطعه قطعههايت

شكسته پيش نگاهم، سرو، بلندي كه

عصاي پيريام بود

كجا برم بعد چشمات، چشمي كه شهلاي

شب دلگيريام بود

نفس كشيدن شد بابا بعد تو چه مشكل

گرفته راه نفسهامو خندههاي قاتل

آبرو بخر باباجون، پاشو بريم خيمه

منو هم ببر بابا جون،پاشو بريم خيمه

پسرم، عمّه ميميره، پاشو بريم خيمه

بابا دستات ميگيره، پاشو بريم خيمه

***

ببين علی كه شيون ميكند، چگونه عمة صبور تو

سر همه پر از خاك عزاست

حتي عموي پرغرور تو

اللهاكبر، اين چه سرنوشت عجيبيست

آخر اين چه داغيست

از تو و تن تو فقط چند تك ستاره باقيست

بيايد كمك، اي جوونا، اينجا تو باغ من

پر از برگ خزونه

بياييد ببينيد، كه اينجا، اكبر

دلاتونو به آتيش ميكشونه

براي درد بي­درمونم دوا بياريد

براي تشييع اين پيكر، عبا، بياريد

پسرم، غنچهها مُردن، پاشو بريم خيمه

جوونا، عبا اوردن، پاشو بريم خيمه

کلب العباس(ع) بازدید : 68 پنجشنبه 05 بهمن 1391 نظرات (0)

 

مُردم ز بس که بر بدنت بوسه می زنم
بر کام خشک خنده زنت بوسه می زنم

بر زلف خون پر شکنت شانه می کشم

بر زخمهای دل شکنت بوسه می زنم

بوی تو می دهند دم دشنه ها ببین

بر نیزه های زخم،زنت بوسه می زنم

شاید لبی گشوده و بابا بخوانیم

قامت خمیده بر دهنت بوسه می زنم

هر سو دویده و تن تو جمع می کنم

بر تکه تکه های تنت بوسه می زنم

آرام تا به روی عبا می گذارمت

همراه عمه بر کفنت بوسه می زنم

ای خاک بر سرم که تو در خاک خفته ای

مردم ز بس که بر بدنت بوسه می زنم

کلب العباس(ع) بازدید : 42 چهارشنبه 04 بهمن 1391 نظرات (0)

 

عاقبت کی سر شود اين انتظار؟

بر دل شوريده باز آيد قرار

در فراقش باغ دل همچون خزان

لاله ها چون لاله های داغدار

شکوه سازم از غم هجران او

يا ز دست روزگار کج مدار

ديده را گفتم که اندر هجر او

مثل باران بهاری خون ببار

کی شب هجران من آخر شود

تا ببينيم روی خورشيد نگار؟

آمد اين پاسخ، مگر تنها تويی

در هوای ديدنش چشم انتظار؟

کلب العباس(ع) بازدید : 33 چهارشنبه 04 بهمن 1391 نظرات (0)

 

دروغ گفته ام از دوریت شکسته دلم

ترک نخورده و انگار آهن است دلم

به شوق دیدن رویت نزد به دریا آه

کنار شهوت مردابی اش نشست دلم

میان سینه دلم بی تو مرده سنگ شده

بیا که سخت شبیه لحد شده است دلم

بیا شراب ترین عشق را نصیبم کن

که تا همیشه شود مست مست مست دلم

کلب العباس(ع) بازدید : 45 یکشنبه 01 بهمن 1391 نظرات (1)

 

باز منو و احساس

پیچیده توی هیئت عطر ناب یاس

دوباره پر گرفته روضه عباس

دل و احساس

آه و شور و دم

گره خورده دلم با نخای پرچم

واسه تو تا همیشه تپش قلبم

می گیره دم

پیمونه به پیمونه می زنم غم رو بیخیالم

با تو می گذره لحظه های هر روز و ماه و سالم

حضرت سقا

تو دستای تو زلف موجای دریا

به عشق تو می بارن همه ابرا

تویی سقا

حضرت عباس

رقیه با صدای پات میره توی خواب

به نفسی انت میگه زیر لب ارباب

تویی مهتاب

مردم اینو میگن یل حسین خیلی خیلی آقاست

بین شیعه و غیر شیعه ها پرچم تو بالاست

شد به پا طوفان

یا انگاری که دریا می کنه طغیان

کیه اینکه می لرزه زیر پاش میدان

شده طوفان

یا علی یا هو

گره انداخته بازم میون ابرو

نمی تونه بشه باز کسی رو در رو

مدد یا هو

صد و سی و سه مرتبه صداش کن بگو اباالفضل

بچه سیدا یک صدا بگن جان عمو اباالفضل

کلب العباس(ع) بازدید : 50 پنجشنبه 28 دی 1391 نظرات (0)

آه حسین (ع)

آخر نشد كه عقده از اين دل درآورم
موي تورا ز پنجه ي قاتل درآورم
گفتم كه نيزه را ز مقابل در آورم
جسم تورا ز چنگ اراذل درآورم

گودال تنگ و پيكر تو ريز ريز شد
با يك لباس چكمه ي قاتل تميز شد

هركس دويد گوشه ي گودال برنگشت
پيراهن از كشاكش جنجال برنگشت
در زير نعل ها تن پامال برنگشت
چشم كسي ز غارت خلخال برنگشت

خلخال را كشيد و زني التماس كرد
يك زن به مرد بد دهني التماس كرد

کلب العباس(ع) بازدید : 37 پنجشنبه 28 دی 1391 نظرات (0)

بالای ناقه موی مرا باد می کشید

پایین ناقه چکمه سرم داد می کشید

بالای ناقه زلف گره خورده داشتم

پایین ناقه چادر آزرده داشتم

بالای ناقه غصه ی روبنده داشتم

پایین ناقه عمه ی شرمنده داشتم

بالای ناقه مقنعه ی پاره داشتم

پایین ناقه تاول آواره داشتم

بالای ناقه کاربه تحقیر می کشید

پایین ناقه پهلوی من، تیر می کشید

بالای ناقه غربت گودال دیده ام

پایین ناقه گریه ی خلخال دیده ام

بالای ناقه گرد سرت شاپرک شدم

پایین ناقه نقشه ی راه فدک شدم

بالای ناقه اشک علمدار دیده ام

پایین ناقه کوچه و بازار دیده ام

بالای ناقه خون جگری بود و کعب نی

پایین ناقه دربه دری بود و کعب نی

بالای ناقه خم شدم ازبارغم پدر

پایین ناقه نیمه شبی گم شدم پدر

بالای ناقه شام بلا بود و عمه ام

پایین ناقه طشت طلا بود و عمه ام

بالای ناقه سنگ سرم را شکست و رفت...

پایین ناقه زجر پرم را شکست و رفت....

بالای ناقه بی هدفم پرت کرده است

پایین ناقه نان طرفم پرت کرده است

بالای ناقه حرمله با سنگ زد مرا

پایین ناقه دختراو چنگ زد مرا

بالای ناقه بخت بد آورده داشتم

پایین ناقه چشم وَرَم کرده داشتم

بالای ناقه نیزه ی تو بدبیار بود

پایین ناقه صحبت بُرد قمار بود

بالای ناقه خارجی ام؛ تا صدا زدند!

پایین ناقه پیرزنان عمه را زدند

کلب العباس(ع) بازدید : 45 پنجشنبه 28 دی 1391 نظرات (1)

هر تشنه به جای آب سیلی می خورد

با روی زخون خضاب سیلی می خورد

هر طفل یتیم کز بنی هاشم بود

از آل بنی شراب سیلی می خورد

از آن که به کودکی علی ع شیرش داد

ناموس ابوتراب سیلی می خورد

دلبند علی ع تا که زدرگاه خدا

شیخی ببرد ثواب سیلی می خورد

اسلام بنی امیه جاری شد و زن

با داشتن حجاب سیلی می خورد

قرآن به فراز نیزه قرآن می خواند

هر سوره ی آن کتاب سیلی می خورد

خاکی به سرم که اصغر ع از نی می دید

از قاتل او رباب سیلی می خورد

کلب العباس(ع) بازدید : 85 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

شرمنده ام دیر آمدم بردند سرت را

تا من رسیدم برده بود انگشترت را

من هر چه میشد سعی کردم ، حیف صد حیف

آنقدر کشید تا پاره کرد پیراهنت را

آیا نمی شد از قفا سر را نبرد

نامرد مگر نشنید آه مادرت را

دستی که موهای سرت راچنگ میزد

اینجا شکسته احترام خواهرت را

اما به زیر آن لگدهایی که خوردم

بوسیدم آخر پاره های حنجرت را

ای کاش بعداز رفتنت میشد ببندم

با معجر خود چشمهای دخترت را

بانیزه چسبیده زمین امکان ندارد

تا که برم من سوی خیمه پیکرت را

کلب العباس(ع) بازدید : 3394 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

اتحادِ هزار سرنيزه

بدنش را چه نامرتب كرد

كمك بوريا و مردم دِه

پيكر ِ شاه را مرتب كرد

***

آن طرف در هياهويِ غارت

دختري زير دست و پا ميماند

اين طرف زير ِ تيغ، مظلومي

زير ِ لب "يا غياث" را ميخواند

***

بي هوا نيزه اي به پهلو خورد

نفسش رفت و برنگشت اي واي

جلويِ خواهرش چهل تا نعل

از تن ِ شاه ميگذشت اي واي

***

دختران آه ميكشند، آخر

آهِ اين كودكان اثر دارد

همه گويند جايِ بابا كاش

رويِ ما شمر چكمه بگذارد

***

اي كه شيب الخضيب افتادي

اي كه خَدُّالتَريب افتادي

خواهرت زودتر بميرد كاش

تا نبيند غريب افتادي

***

مادري در طواف قربانگاه

هِي "بُنَيَّ بُنَيَّ" ميگويد

تشنه اي زير ِ نيزه، گه مادر

گه "اُخَيَّ اليَّ" ميگويد

***

آنقدر تشنه بود لبهايش

دست آخر به شمر هم رو زد

نفسش را عجيب بند آورد

نيزه اي كه سنان به پهلو زد

***

شمر آماده يِ بريدن شد

خنجر اما نميبرد اي داد

عاقبت با دوازده ضربه

سر ِ شاه از تنش جدا افتاد

***

جايِ گريه حسين ميبيني؟

خون ز چشمانِ خواهرت جاريست

وقت مغرب رسيده از گودال

همه رفتند شمر ول كن نيست

***

يك طرف مادري حزين ميگفت:

"آنون اولسون" حسين و مي افتاد

يك طرف خواهري صدا ميزد:

"باجون اولسون" حسين و مي افتاد

کلب العباس(ع) بازدید : 73 سه شنبه 26 دی 1391 نظرات (1)

 

حرف حق زد چقدر نیزه به خوردش دادند

آب می خواست سر نیزه به خوردش دادند

حرف حق زد دهنش را پر خون کرد سنان

نیزه در حلق حسین کرد و در آورد سنان

لگد از بغض علی بر سر و بر روش زدند

جلوی مادر من چکمه به پهلوش زدند

خوانده شده توسط برادر بهمن مهدوی در هیات عاشقان قمر بنی هاشم(کرج)

کلب العباس(ع) بازدید : 47 سه شنبه 26 دی 1391 نظرات (0)

 

نیزه نیزه دوباره سر نیزه

یک تن پاره اینقدر نیزه

این طرف دست من به روی سرم

آن طرف دست صد نفر نیزه

نیزه از هر سمت که خوری

نخوری کاش از کمر نیزه

تیر و شمشیرو سنگ و چوب و عصا

چاره دارد همه مگر نیزه

چقدر درد می کند پهلوت

نکند خورده بی خبر نیزه

التماس هر چه می کنم این شمر

میزند بر تو بیشتر نیزه

چقدر آشناست این نکند

ای خدا این سری که بر نیزه

خوانده شده توسط برادر بهمن مهدوی در هیات عاشقان قمر بنی هاشم(ع)

کلب العباس(ع) بازدید : 57 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (1)

دوطفلان زینب سلام الله علیها

 

دو قطعه ابر که فصل نگاهشان باران

دو چشمه عاشق رفتن، دو رود سرگردان

 

دو تا نسیم بهشتی پر از لطافت عرش

که می وزند در اطراف عرش الرحمان

 

دوتا درخت بهشتی دوشاخه ی زیتون

دو گل اگر که ببویی بنفشه و ریحان

 

دوتا فرشته که هرکس اگر ببیندشان

به شک بیفتد از اینکه خداست یا انسان

 

دوسبز پوش بهاری دویا کریم خدا

دومجتبای مدینه دو سفره ی احسان

 

دو ابروان کمانی در آسمان خدا

که اخم و شادیشان یا عذاب یا غفران

 

دو آسمان بلا که اگر اراده کنند

به یک نگاه کنند کوفه را ویران

 

دوکوه سرخ احد در مدینه ی زینب

دو ایستاده ترینی که نامشان ایمان

 

دوتا مسافر راهی به گر یه ی یعقوب

دوتا عزیز مدینه دو یوسف کنعان

 

دوتا مسیح پسرهای مریم زهرا

دوتا عصا به دو دستان زینب عمران

 

دوتا صدف که اگر واکنند لب گویند

دو دُر زینبی اند و دو لولو مرجان

 

دوتا عقاب حنایی دوتا پرنده ترین

که می کنند در اطراف خیمه ها طیران

 

دوتا علی به دو ذوالفقار می جنگند

یکی به نام علی و یکی امام زمان

 

دو بچه شیر حجازی به غرش عباس

دوتا یلی که می آیند در دل میدان

 

یکی نگاه به یثرب نمود ونعره کشید

که آی قوم سقیفه قبیله ی شیطان !

 

دو دست بسته ی حیدر دوباره باز شده

به انتقام دو سیلی که خورده مادرمان

 

اگر که مرد نبردید پیش ما آیید

چهل مبارز و یک زن کجاست غیرتتان

 

هنوز در وسط کوچه مادر افتاده

هنوز فضه به دیوار تکیه اش داده

 

دوباره باد وزید و مدینه پیدا شد

دوباره زینب ما در مدینه زهرا شد

 

نوادگان علی در مدینه غریدند

و گرد خاک عجیبی دوباره بر پا شد

 

مغیره را که به سیلی زدند- داد زدند

که حال نوبت آن مرد بی سرو پا شد

 

دوتا علی به دو شمشیر نصفه اش کردند

که پشت کفر به دست دو تا علی تا شد

 

دوباره خیمه ی زینب به هلهله آمد

و باز شهر مدینه تبسمش وا شد

 

دوباره باد وزید و به کربلا برگشت

زمان دوباره گذشت و به ابتدا برگشت

 

به عطر زینبی شان آسمان معطر شد

که وقت پر زدن این دوتا کبوتر شد

 

دوباره باد سیاهی به کربلا پیچید

و طفل زینب اسیر تمام لشکر شد

 

در ابتدا دو علی را زهم جدا کردند

که چشم کوفه از این پست فطرتی تر شد

 

به سنگ و تیر و کمان و به نیزه و شمشیر

خبر دهید گل زینب آه پرپر شد

 

یکی برای تسلای خاطر مادر

به قتلگاه نشست و ذبیح مادر شد

 

یکی شبیه به قاسم قدش کشیده شد و

یکی به ضربه ی شمشیر مثل اکبر شد

 

یکی کنار برادر خمید  مثل حسین

و داغدار تن بی سر برادر شد

 

یکی به مادر خود گفت خوب شد حالا

که پیش فاطمه شرمندگیت کمتر شد

کلب العباس(ع) بازدید : 45 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام

 

این اسبها از این بدنم  پا نمی کشند

جانم درآمد از کفنم پا نمی کشند

 

تا که گلاب ناب مرا در نیاورند

از غنچه های یاسمنم پا نمی کشند

 

این نیزه ها که در جگرم پا گذاشتند

چون داد می زنم حسنم پا نمی کشند

 

می خواستم دوباره صدایت کنم ولی

یک لحظه هم از این دهنم پا نمی کشند

 

موی مرا به دست گرفتند و می کشند

اما زدست و پا و تنم پا نمی کشند

کلب العباس(ع) بازدید : 50 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

یک پر، دو پر ، نه ! سهم تو تیرسه پر شده

سهم تو از بقیه کمی بیشتر شده

 

تیری که از سه جای گلویش دریده است

بیرون کشیدنش چقدر دردسر شده

 

لشگر نگفت : حرمله پیش پدر نزن!!

شش ماه بیش نیست که آقا پدر شده

 

آنقدر بی هوا سر تو ذبح تیر شد

که تازه بُهت باور من باخبر شده

 

دیگر گلوت نیزه نشینی نمی کند

از بسکه رشته رشته و زیر و زبَر شده

 

حالا چگونه خیمه روم با چه کودکی ؟!

با کودکی که ذبح عظیم پدر شده !

کلب العباس(ع) بازدید : 49 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

همینکه سمت نگاهش به قتلگاه افتاد

 

دلش شکست و دوباره به آه آه افتاد

 

دوباره زلزله ای بین بارگاه افتاد

 

اگر غلط نکنم کوه صبر راه افتاد

 

 

 

ولی چه کوه عجیبی چقدر خم شده است

 

چقدر دور و برش رشته کوه کم شده است

 

 

 

بلند شد؛به زمین خورد و گفت یادت هست

 

چگونه قامت رعنای خواهر تو شکست

 

مرا به خاک زد و روی سینه تو نشست

 

تو را به نیزه کشید و مرا به محمل بست

 

 

 

عصای پیری خواهر! قدم خمیده شده

 

شبیه قامت مادر! قدم خمیده شده

 

 

 

توای مسافر نیزه ! چه خوش سفر بودی

 

جلوی محمل ما مثل یک سپر بودی

 

اگر چه بر سر نی یا که طشت زر بودی

 

در این سفر همه جا منشاء اثر بودی

 

 

 

سرت به جای سرما چه سنگ ها می خورد

 

چقدر جای حرم سنگ بی هوا می خورد

 

 

 

مرا پس از تو به  بازار شام ها بردند

 

چقدر در وسط ازدحام ها بردند

 

برای سنگ زدن زیر بام ها بردند

 

 مرا به مجلس لقمه حرام ها بردند

 

 

 

شراب خورد و تو را ازخجالت آبت کرد

 

حرام زاده تو را خارجی خطابت کرد

 

 

 

حرام ها! حرمت را عذاب می کردند

 

برای بردن سرها شتاب می کردند

 

 و خنده بر دل زار رباب می کردند

 

به پیش تشنه لبان آب آب می کردند

 

 

 

به تشنگان پر احساس وای خندیدند

 

به مشک پاره عباس وای خندیدند

 

 

 

امام دوم این کربلا امامت کرد

 

که قافله زسفر آمد و اقامت کرد

 

اگر چه بر سر ناقه ولی قیامت کرد

 

چقدر جان به فدای تو و خیامت کرد

 

 

 

امام ناقه نشینم! اسیریم را دید

 

و لحظه لحظه ی احساس پیریم را دید

 

 

 

امام ناقه نشینم اسیر تر شده بود 

 

در این سفرزمنم  پیرتر شده بود

 

لبش هم از لب خشکم کویرتر شده بود

 

ولی به شام کمی سر به زیرتر شده بود

 

 

 

همینکه راس تو دراین مسیر می افتاد

 

سرش شبیه شما سر به زیر می افتاد

 

 

 

ببین که وعده نمودم چه زود برگشتم

 

ببین که سوختم و مثل عود برگشتم

 

از آتش دل خیمه چو دود برگشتم

 

سپید بودم و حالا کبود برگشتم

 

 

 

کبودی تنم از زخم تو فزون تر نیست

 

کبودیم که به اندازه های مادر نیست

 

 

 

در آن غروب که راس ستاره را بردند

 

به خیمه ها چقدر گوشواره را بردند

 

و چادری که شده پاره پاره را بردند

 

و پشت خیمه سر شیرخواره را بردند

 

 

 

اگر چه با سر این طفل همسفر شده ایم

 

هزار مرتبه مردیم و زنده تر شده ایم

کلب العباس(ع) بازدید : 41 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)


شهادت امام حسن (ع)


 

صبح روزي كه عزم سفر از دل و دين مردم داشت خبر داشت

 

از دل زهر پر كينه اي كه تشنه بود و لبي شعله ور داشت


 

او نه اينكه غريب است يا كه آسمان است و لشگر ندارد

 

بال خود را اگر باز مي كرد لشگري از ملك زير پر داشت


 

راه مي رفت و خيل ملائك خاك از پاي او مي گرفتند

 

خاك سرخ و كبودي كه مثل  تربت كربلايش اثر داشت


 

در حياط غريبش نشست و چشم در چشم اين مردم انداخت

 

مثل خورشيد در كنج خانه غصه هايي شبيه پدر داشت


 

رفت بالاي منبركه مردم ياد پيغمبر خود بيفتند

 

كه حسن از من است و من از او كه رسول خدا هم پسر داشت


 

آي مردم كسي هست اينجا ، ناسزا از دهانش بيفتد

 

لااقل كاش اين ناسزاها شرمي از پاره هاي جگر داشت


 

راه افتاد اما به ناگاه  بازهم بين كوچه زمين خورد

 

آه مادر در آن روز اي كاش طفل تو تيغ و تير و سپر داشت


 

آه مادر در آن روز اي كاش پشت در در كنار تو بودم

 

ديده بودم  گل سرخت آنجا غنچه اي بين ديوار و در داشت


 

زهر هم طاقتش  را ندارد ، زود باشيد طشتي بياريد

 

زود باشيد ، اين زهركينه از دلش هي جگر كند و برداشت


 

كربلايي به پا شد بيائيد خواهرش طشت و خون ديده اينجا

 

كند بال و پرش را بگيريد ، واي زينب چه شوري به سر داشت  ....


 

بايد از اين مدينه سفر كرد كربلا رفت و خاكي به سر كرد

 

کربلایی که یک طشت بود و خواهری كه به يك سر نظر داشت

 

حاج رحمان نوازنی

کلب العباس(ع) بازدید : 45 سه شنبه 19 دی 1391 نظرات (0)

 

 

اشکهایش به مادرش رفته

سینه ی پر شراره ای دارد

نه به یک طشت اکتفا نکنید

جگر پاره پاره ای دارد...

از علی هم شکسته تر شده است

عطش کینه ها حسادت هاست

غربت چشمهای مظلومش

سند محکم خیانت هاست...

خواهرش را کسی خبر نکند

مادرش خوب شد که ایجا نیست

لخته خون ها سر لج افتادند

هیچ طشتی حریف آنها نیست...

از غرور شکسته اش پیداست

صبر هم صحبت دل آقاست

نه من از چشم سم نمی بینم

کوچه ای شوم قاتل آقاست...

کوچه ای تنگ کوچه ای تاریک

شده کابوس هر شب آقا

برگه را پس بده نزن نامرد

چیست این جمله بر لب آقا؟...

خوانده شده توسط برادر بهمن مهدوی در 28 صفر سال 90

ادامشو ترسیدم بذارم اگه ادامشم می خواین بگین بذارم

درباره ما
Profile Pic
کبوتران حرم عشق پیگاه مداحی ها و اشعار برادر بهمن مهدوی می باشد. در ضمن این پایگاه پایگاه اختصاصی ایشان نمی باشد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرتون بیشتر چی توسایت بذاریم تا رضایتتون بیشتر شه؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 219
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 43
  • بازدید امروز : 79
  • باردید دیروز : 78
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 562
  • بازدید ماه : 1,410
  • بازدید سال : 8,910
  • بازدید کلی : 40,366
  • هیات عاشقان قمر بنی هاشم

    سلام بر شما شیفتگان ارباب بی کفن امیدوارم از مطالب لذت ببرید

    هیات عاشقان قمر بنی هاشم(ع)

    سلام

    امیدوارم مطالب سایت براتون همون چیزی باشه که می خواین

    حتما حتما حتما حتما نظر بدین

    التماس دعا

    یا علی

    ارتباط با برادر بهمن مهدوی

    با سلام...

    برای ارتباط و هماهنگی مجالس خود با برادر بهمن مهدوی از شماره زیر استفاده کنید:

    09362242362

    یا از این آدرس ایمیل استفاده کنید:

    bahmanmahdavi16@yahoo.com

    بهتر است از پیامک استفاده کنید

    امیدوارم از نفس ایشان بهره مند شوید...

    یاعلی