ناله مزن دوباره چنین روضه پانکن
مهدی رسیده است پسر را صدا نکن
خیلی عجیب ازجگرت آه می کشی
دیگربس است گریه مکن ناله ها نکن
خونی که ریخت ازلب تو ارث مادریست
ازخون دل محاسن خود را حنا نکن
یاد سرِ بریده نکن حال تو بد است
این خانه رابه تشنگی ات کربلا نکن
جان پسر به لب شده بادیدن رخت
درپیش چشم او سر این زخم وا نکن
بعد از تو روی شانه مهدی ست بارِتو
فکرغریب ماندن اصحاب را نکن