ای خاک در تو عرش را تاج
یکپایه زقدرتست معراج
تو در یتیمی و ترا جای
برتر زهمه چه دره التاج
فخر تو بفقر و تاجداران
آورده بفقر بر در تاج
آیات تو در زمانه ظاهر
چون شبگون خط ز صفحة عاج
بر روی زده کف خجالت
با جود کف تو بحر مواج
مشتاق ره ترا مغیلان
در زیر قدم حریر و دیباج
جامی که زنقد باد عصیان
شد خرمن طاعتش بتاراج
اکنون ره معذرت گرفته
مسکین بشفاعت تو محتاج