آقاسلام ، سوز و نوایی به ما بده
هر صبح و شام ، حال بکائی به ما بده
دلتنگ دیدن تو شدیم ، ایها العزیز
آغوش خویش بازکن و جایی به ما بده
سایت شخصی برادر بهمن مهدوی افتتاح شد
نویسنده 90 درصد مطالب این سایت خود آقای مهدوی می باشد و بهانه ای مناسب برای این است که شما بتوانید به طور مستقیم با این مداح اهل بیت که هم مداح و هم شاعر و هم سبک ساز می باشد ارتباط داشته باشید و با او صحبت کنید و خواسته های خود را با این نوکر خوش رفتار در میان بگذارید
سایت اختصاصی برادر بهمن مهدوی:www.bahmanmahdavi.ir
التماس دعا
محفل پرفیض روضه
با حضور:حاج رحمان نوازنی و برادربهمن مهدوی و سایر ذاکران آل الله
زمان:سه شنبه ،یازدهم تیر ماه،همزمان با نماز مغرب و عشا
مکان:کرج-خ چالوس-منطقه یک-خ مطهری-انتهای خ ستارخان-بالاتر از پله ها سمت راست-پلاک 137-منزل برادر بهمن مهدوی
آقاسلام ، سوز و نوایی به ما بده
هر صبح و شام ، حال بکائی به ما بده
دلتنگ دیدن تو شدیم ، ایها العزیز
آغوش خویش بازکن و جایی به ما بده
امروز خواب ماندم و فردا ندیدمت
فردا به خویش آمدم اما ندیدمت
با من که جانماز شبم قهر کرده است
چندین شب است نیمه شبها ندیدمت
خواب و خیال غیر تو را بسکه دیده ام
یک شب تو را به خواب ، به رویا ندیدمت
دیدی گناه شوق مرا کورکور کرد
دیدی تو را به چشم تماشا ندیدمت
اشکم چکید و چشم مرا با خودش نبرد
من قطره ماندم و لب دریا ندیدمت
یک جرعه آب تشنه نگشتم برای تو
در روضه های حضرت سقا ندیدمت
دیدن به چشم نیست ولی گوش دل که هست
کور و کرم! مگر نه؟! که آقا ندیدمت
روضه به روضه گشته ام این انتظار را
شک میکنم به خویش که آیا ندیدمت؟
خود را مقیم وادی احساس می کنم
دل را خمار عطر گل یاس می کنم
تا واکنی گره زکار فرو بسته دلم
خود را دخیل حضرت عباس می کنم
تا نام پاک ساقی لب تشنه می برم
بوی تو را به میکده احساس می کنم
تا تو بیایی ازسفرای باغبان عشق
یاد گل شکسته تر از یاس می کنم
اشکی که داده ای به دو دنیا نمی دهم
من کی نظر به گوهرو الماس می کنم
ای آنکه آبرو به من خسته داده ای
من آبروی نام تو را پاس می کنم
من عاشق جمال تو هستم بیا بیا
در حسرت وصال تو هستم بیا بیا
ای آشنا به مجلس درد آشنا بیا
بیگانه نیستی به بر آشنا بیا
از بهر خود برات نجات از خدا بخواه
با نیت خلوص برای خدا بیا
ای در کف دو دشمن پست و قوی اسیر
بهر نجات خویش به زیر لوا بیا
درمانده و اسیر گرفتار ظالمی
آماده شو بخدمت به زیر لوا بیا
ای غرق در میانه گرداب معصیت
برکشتی نجات حق کبریا بیا
دل کن تهی ز حیله و کبر و غرور و ناز
محزون و دلشکسته و با التجا بیا
ایدردمند خسته برای علاج خود
برخیز با امید بدارالشفا بیا
ای نادم از خطا ومعاصی تلاش کن
با مهر و با کمال به باب عطا بیا
این مجلسیکه نسبت وی بر محمد است
پاکیزه شو ز جمله لباس خطا بیا
گر منکر اوامر حقی برو برو
گر عامل فرایض دینی بیا بیا
گر طالبی بخیل ملک هم نشین شوی
با عشق و با علاقه برای عزا بیا
این نکته را علومی زاوستاد یاد گیر
بر مجلس عزای حسین بی ریا بیا
گمان کنم که زمانش رسيده برگردي
به ساحت شب قدر اي سپيده برگردي
هزار بيت فرج نذر مي کنم شايد
به دفتر غزلم اي قصيده برگردي
زمان آن نرسيده کرامتي بکني
قدم به خانه گذاري. به ديده بر گردي؟
مزار حضرت مهتاب را نشان بدهي
به شهر سبز ترين آفريده برگردي
گمان کنم که زمانش ... گمان کنم حالا
که پلک شاعري من پريده بر گردي!
نگاه کن ! به خدا بي تو زندگي تنهاست
قبول کن که زمانش رسيده برگردي!
تمام نامه عمرم سیاه گردیده
که شغل روز و شب من گناه گردیده
برای اینکه بیایم به توبه ای سویت
دو چشم ناز و قشنگت به راه گردیده
امان زلحظه غفلت که شاهدم هستی
دو چشم تو به گناهم گواه گردیده
هر آنچه خرج نمودی که بنده ات گردم
زبی لیاقتی من تباه گردیده
بیا و مشکل من را تو با اجل حل کن
که این گدای حرم بی پناه گردیده
من از نگاه کبودی دلم پریشان است
عذاب من زشرار نگاه گردیده
بیا به پای دل من بزن تو زنجیری
بگو که دست مرا عاقبت تو می گیری
تشنه ام، جانِ فراتِ همه، آبم بدهيد
يا به دريا خـــبر از حالِ خــرابم بـدهيد
چون اباالفضلِ پر از عشق بياييد همه
بين گهوارهء پــرپــر شــده تابـم بـدهيد
تشنه ام، با لب گلگونِ عطش واعطش ام
در دلِ بسترِ خون، رخـصتِ خـوابم بـدهيــد
حــربهء حـــرمله ها با دل و جانم چه نکـرد
خــبر از تــشنگي و حـال خرابــم بـــدهــيد
با نشان دادنِ گلهايِ بخون خفتهء باغ
کـــمتر از ديدنِ اين صحنه عذابم بدهيد
ســاقـيـانِ لــبِ کــــوثر، بشتابيد کـــنون
که از اين تشنه لبي جام شرابم بدهيد
کي مي آييد به بالينِ منِ غرقــه به خـون
تا به پاس عطش ام، جرعه اي آبم بدهيد
تـا نبينم غضب و چهرهء ظلماني شب
با گل و لهجهء خورشيد جوابم بــدهيد
دردم مداوا می کنی آقای خوبم
عقده ز دل وا میکنی آقای خوبم
دل مرده ام اما تو با یک گوشه چشمی
کار مسیحا می کنی آقای خوبم
آیینه زیبا می شود با یک نگاهت
دل را تو شیدا می کنی آقای خوبم
بهر ظهور خود چرا ای یوسف عشق
امروز و فردا می کنی آقای خوبم
پرونده ی اعمال ما گرچه سیاه است
می دانم تمضا می کنی آقای خوبم
تو مثل زهرا مادرت از بس که خوبی
با ما مدارا می کنی آقای خوبم
دلم دوباره خبر می دهد ظهور تورا
بدون فاصله حس میکنم حضور تورا
به من مگو که نرفته چگونه باز آید
مسیر جاده خبر می دهد عبور تورا
کدام آینه در این زمانه ناقص نیست
که خوب جلوه دهد انعکاس نور تورا
شبی به سینه طوفانی ام به صید ببیا
مگر که لمس کنم رشته های تور تورا
من از زیارت ناحیه خوب دانستم
شکسته است کسی شیشه غرور تو را
سلام بر شما شیفتگان ارباب بی کفن امیدوارم از مطالب لذت ببرید
سلام
امیدوارم مطالب سایت براتون همون چیزی باشه که می خواین
حتما حتما حتما حتما نظر بدین
التماس دعا
یا علی
با سلام...
برای ارتباط و هماهنگی مجالس خود با برادر بهمن مهدوی از شماره زیر استفاده کنید:
09362242362
یا از این آدرس ایمیل استفاده کنید:
bahmanmahdavi16@yahoo.com
بهتر است از پیامک استفاده کنید
امیدوارم از نفس ایشان بهره مند شوید...
یاعلی