السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
فکر وذکرم همه این بود که نوکر باشم
سگ قلاّده گلاویز دم در باشم
فکر و ذکرم همه این بود که مجنون باشم
دائم الخمرمی ، از ساحل کوثر باشم
من همین یک دو سه روزه نشدم عاشق تو
مبتلای غم عشق تو ، من از "ذر" باشم
من ملک بودم وفردوس نشین بودم وبعد
آدم آورد ، که گریان تو دلبر باشم
شأن نام تو ، به روی لب من بودن نیست
تو سلیمان و من آن مور محقّر باشم
لقمه نانی بده ، تامزّه بگیرد دهنم
آتشم زن که چنان شعله ی منبر باشم
بی محلّی بکنی ، داد کشم ، شکوه کنم
چون ، نه هم ظرفیت جون ، و نه قنبر باشم
تو به دادم نرسی ، می روم از دست ، حسین
مستغاثٌ بک ارباب ، که بهتر باشم
گر بنا هست ، مرا دست کسی بسپاری
بهتر آن است ، غلام علی اکبر باشم
من که بی دعوت و سرخود ، نرسیدم به حضور
من سفارش شده ی حضرت مادر باشم
مادرت داد به من درس حسین جان گفتن
مادرت یاد به من داد ، که نوکر باشم