خدا به هيبت يك زن فرو مي آيد
و نسل سينه زنان به وجود مي آيد
و زن اگر كه تويي ما كداممان مرديم؟!
اگر تو روح زني زن پرست مي گرديم
دوباره طرح تو در ذهن من مجسم شد
برآيم آيه ي توحيديت مسلم شد
در آسمان عدم دو سه قطره از اشكت
به خاك پست نبودن چكيد و آدم شد
شب تولد تو گريه بر حسينم چيست؟
گمان كنم كه از امشب شب محرم شد
تو ظهر فاجعه يك لحظه چشم خودبستي
زمين براي اهالي چونان جهنم شد
غروب كرب و بلا، عشق شد پراكنده
و بعد با زدن نبض تو منظم شد
تو گريه دارترين شعر شاعران غمي
تو عمق آخر درياي بي كران غمي
تو هر چقدر غمي باز شكل لبخندي
و با شكوه تر از قله دماوندي
تو از غزل بوجود آمدي ترانه شدي
تو اوج مرثيه بودي و جاودانه شدي
تو فاطمه، تو علي، تو پيمبري بانو
تو مجتبي، توحسيني، تو مشحري بانو
تو انتشار شميم نجيب شب بوها
سحر كه شد تو اذان معطري بانو
براي اهل صفا آن دو ركعت جسمي
كه از هزار ركعت با صفاتري بانو
بياو آخرين اين شعر را خودت بنويس
براي ان كه خودت حرف آخري بانو