loading...
کبوتران حرم عشق
سایت اختصاصی برادر بهمن مهدوی افتتاح شد...

سایت شخصی برادر بهمن مهدوی افتتاح شد

نویسنده 90 درصد مطالب این سایت خود آقای مهدوی می باشد و بهانه ای مناسب برای این است که شما بتوانید به طور مستقیم با این مداح اهل بیت که هم مداح و هم شاعر و هم سبک ساز می باشد ارتباط داشته باشید و با او صحبت کنید و خواسته های خود را با این نوکر خوش رفتار در میان بگذارید

سایت اختصاصی برادر بهمن مهدوی:www.bahmanmahdavi.ir

التماس دعا

محفل پر فیض روضه

محفل پرفیض روضه

با حضور:حاج رحمان نوازنی و برادربهمن مهدوی و سایر ذاکران آل الله

زمان:سه شنبه ،یازدهم تیر ماه،همزمان با نماز مغرب و عشا

مکان:کرج-خ چالوس-منطقه یک-خ مطهری-انتهای خ ستارخان-بالاتر از پله ها سمت راست-پلاک 137-منزل برادر بهمن مهدوی

کلب العباس(ع) بازدید : 63 یکشنبه 22 آذر 1394 نظرات (2)

محفل روضه عباس بن علی (ع)

 

به کلام:

 

شیخ علی اکبر احمدی راد

 

به نفس:

 

حاج رحمان نوازنی

کربلایی بهمن مهدوی

 

زمان:جمعه ۲۷آذر راس ساعت۲۰

مکان:کرج-میدان کرج-خ چالوس-خ برغان_خ گندم بخش شمالی-کوچه دانش-حسینیه حضرت قمر بنی هاشم(ع)

 

هاشمیون کرج


کلب العباس(ع) بازدید : 80 جمعه 15 فروردین 1393 نظرات (0)

مجلس روضه ی فاطمیه 

به کلام:

شبخ حسن حقانی

به نفس:

حاج زین العابدین غلام

حاج رحمان نوازنی

کربلایی مجید طراقی

کربلایی محمدعلی بخشی

کربلایی محمد شعبانپور

برادر بهمن مهدوی

زمان:از یکشنبه ۱۷ فروردین به مدت ۵ شب-ساعت ۲۰:۳۰

مکان:کرج-میدان کرج-خ چالوس-حوزه ۱۱۱ بسیج شهیدمدرس

هاشمیون کرج

کلب العباس(ع) بازدید : 64 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)

بسم رب العباس(ع)

جلسه هفتگی…

به کلام:حجت الاسلام والمسلمین سید ابوذر موسوی


به نفس:

 حاج رحمان نوازنی

برادر بهمن مهدوی


زمان:پنجشنبه-۴ مهر ماه-راس ساعت ۲۰:۳۰(لطفا به زمان توجه شود)


مکان:کرج-خیابان چالوس-خیابان قزلباش-منزل برادر امیری طلب(علامت تابلو)


هاشمیون کرج


عاشقان قمر بنی هاشم(ع)

کلب العباس(ع) بازدید : 68 جمعه 07 تیر 1392 نظرات (0)

بسم رب الحسین(ع)

محفل پر فیض روضه

با حضور:حاج رحمان نوازنی و برادر بهمن مهدوی و سایر ذاکران آل الله

زمان:سه شنبه،یازدهم تیر ماه،همزمان با نماز مغرب و عشا

مکان:کرج-خ چالوس-منطقه یک-خ مطهری-انتهای خ ستارخان-بالا تر از پله ها سمت راست-پلاک 137 منزل برادر بهمن مهدوی

                  خاک قدم رقیه باشی عشق است          

                                                    زیر علم رقیه باشی عشق است

                  با مهدی صاحب الزمان از سر لطف

                                                   یک شب حرم رقیه باشی عشق است

شماره تماس با برادر بهمن مهدوی:09362242362

کلب العباس(ع) بازدید : 65 پنجشنبه 16 خرداد 1392 نظرات (0)


می رسید از قله های کوه نور

از بلندای تشرف در حضور

فرش استقبال راهش می شدند

هر چه جن و هر چه انس و هر چه حور

کوه ها هم در تشهد آمدند

از تجلایی که شد در کوه نور

او چراغ شرع را آورده بود

بر سر این جاده های سوت و کور

تزکیه می داد روح خاک را

چشمه چشمه با سخن های طهور

مثل دریا رودها را جمع کرد

رودهایی از قبایل های دور

وحی می آرود تا آنجا که عقل

در خودش می کرد احساس شعور

شرح صدرش را کسی تخمین نزد

تا بفهمد کیست این سنگ صبور

و کتابی بود با خط خدا

تا بشر خود را کند با آن مرور

ای کتاب قل هو الله احد

لم یلد یولد و لم کفوا احد

تا شعاع مهرت عالم تاب شد

مهربانی از خجالت آب شد

این زمین دیگر کویر تشنه نیست

زنده شد، آباد شد، شاداب شد

فارغ از نسل و نژاد و رنگ و بو

هر غلامی با تو بود ارباب شد

تو همانی که بلال مسجدت

گل عرق هایش گلاب ناب شد

هر که با تو با علی راضی نشد

وصل بر دریا نشد مرداب شد

از زلال چشمه های وحی تو

تشنه ای همچون علی سیراب شد

این علی که مست پیغمبر شده

با دعای مصطفی حیدر شده

بعد از این افسار دنیا دست تو

ضرب و جمع و کسر و منها دست تو

بعد از این دین های دنیا باطل است

دین آدم تا به خاتم دست تو

هل اتی که شرح زهرا و علیست

گشته نازل منتها با دست تو

سیزده ماهند در منظومه ات

گردش این سیزده تا دست تو

فوق ایدیهم تویی یا مصطفی

هیچ دستی نیست بالا دست تو

رحمه للعالمین تنها تویی

پس حساب روز فردا دست تو

پرچم حمد خدا دست علیست

اختیار پرچم اما دست تو

هر چه ما داریم دست فاطمه است

چون که باشد دست زهرا دست تو

تو خودت گفتی حسینت از من است

پس حسین و کربلا ها دست تو

جلوه کردی در علی اکبر ولی

جلوه های این تماشا دست تو

دست تو دست خداوند است و بس

سهم ما یکبار لبخند است و بس

از حرا می آیی و جان می بری

روی دوشت بار قرآن می بری

سفره می اندازی و در خانه ات

مثل ابراهیم مهمان می بری

گاه موسی می شوی و با خودت

آیه های آل عمران می بری

گاه کشتی می شوی و نوح را

از دل امواج طوفان می بری

گاه از شوق علی می باری و

شوق خود را زیر باران می بری

نیمه شب ها روی دوش مرتضی

نان و خرمای یتیمان می بری

گاه در سلمان تنزل می کنی

عشق حیدر را به ایران می بری

گاه یاد بضعه ات می افتی و

زیر لب نام خراسان می بری

می رسد روزی که خود می آیی و

یوسف ما را به کنعان می بری

ای سحر خیز مدینه العجل

ای شفای زخم سینه العجل

ای سرای چشم هایت با صفا

امتداد چشم هایت تا خدا

غار تاریک مرا روشن کنید

مرده ام در بین این ظلمت سرا

لیله المحیای شب های حسین

ای رسول گریه های کربلا

کاروان سمت محرم می رود

کاش من هم جا نمانم از شما

از همان سر نیزه ای که می چکید

خون تازه روی خاک کوچه ها

سنگ ها آمد... سری افتاد وای

خواهری می گشت زیر دست و پا

یک گلی گم کرده بود ای وای من

عمه شد آن جا کبود ای وای من








































کلب العباس(ع) بازدید : 241 پنجشنبه 16 خرداد 1392 نظرات (0)

دانلود سینه زنی بی نهایت زییای واحد سنگین با صدای حاج رحمان نوازنی

سبک سازان حاج رحمان نوازنی و برادر بهمن مهدوی

شعر:

می خوام برم تا خیمه ها          رخت اسیری تن کنم

یه تیکه معجر بیارم                  جسم تورو کفن کنم

به من بگو،کهنه پیراهنت کجاست؟

عمامه ی پیغمبرت دست کیاست؟

لب هات ولی دور از همه گرم دعاست

وای پاشو بریم     منو از تو این همهمه ببر

پاشو خواهرو       زیر جادر فاطمه ببر

تا نجوشیده         رگ غیرت علقمه ببر


بی نهایت زیبا و جانسوز

برای دانلود کلیک کنید


کلب العباس(ع) بازدید : 41 چهارشنبه 08 خرداد 1392 نظرات (0)

شك و تريديشان يقيني بود
آسمانهايشان زميني بود
همه دنبال وعده گندم
شهر مشغول خوشه چيني بود
كوچه ها خالي از وفای به تو !
خانه ها گرم شب نشيني بود
خودشان را نشان نمي دادند
پشت هر سايه اي كميني بود
دست غفلت هميشه در دست
زندگي هاي اينچنيني بود
همه فتوا به خويش مي دادند
هر كسي مجتهد به ديني بود
نامه ام رانوشته ام اما كاش
يك نفر مرد، يك اميني بود...
صبح تا شب تو را دعا كردم
تا نيايي خدا خدا كردم 
خوب در حق تو وفا كردند !
كه مرا اينچنين رها كردند
شب شد و مثل يك غريبه مرا
از سر خويش زود وا كردند
و نخوانده؛ نماز مغرب را
در نماز عشا قضا كردند
پشت ديوار مسجد كوفه
پشت ابليس اقتدا كردند
آه؛ مولا تو ديده اي حتماً
با من آن شب چگونه تا كردند
در هر خانه اي كه رفتم آه
در غربت به روم وا كردند
دست من آب هم نمي دادند
كوفه را مثل كربلا كردند
خواب ديدم كه در مناي توام
اولين ذبح كربلاي توام
خواب ديدم كه كوفه جان مي داد
نامه ام را به اين و آن مي داد
گريه گريه بهانه ام آن شب  
پشت دروازه را نشان مي داد
نيزه اي چرخ مي زد و در شهر
سر خورشيد را تكان مي داد
دست هاي  ترحم كوفه
به اسيران لباس و نان مي داد 
صورتی هي بنفشه مي چید و 
دسته دسته به آسمان مي داد
اگر از هر كسي كه مي ترسيد
سر عباس را نشان مي داد
يك نفر با تمام سنگ دلي
سنگ در دست ديگران مي داد
دل آئينه ها ترك برداشت
سنگ می خورد، هر كسي پر داشت
يك نفر گفت: تيغ بُرّان است
دیگری گفت: مرد ميدان است
يك نفر گفت: گرد و خاك هواست
دیگری گفت: باد و طوفان است
يك نفر گفت: روبرو نشويد!!!
شير سرخ بَرو بيابان است
يك نفر گفت: اين دلش درياست
پيك دريا ، سفير مرجان است
يك نفر گفت: قيمتش چند است؟!
ديگري گفت: قيمتش جان است
يك نفر گفت: آتشش بزنيد!!!
ديگري گفت: او گلستان است
يك نفر گفت: درد آينه چيست؟
ديگري گفت: سنگ باران است  
يك نفر گفت: جشن مي گيريم
بكشيدش كه عيد قربان است
يك نفر گفت: يك كفن ببريد
هرچه باشد ولي مسلمان است
باسم رب الحسين رب شهيد
خون مسلم به پاي يار چيكد

حاج رحمان نوارنی

کلب العباس(ع) بازدید : 45 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

هر چند بر وفاي دل فضه شك نداشت
بانوي خانه بود و نياز كمك نداشت
نان پخته بود تا كه نگويند فاطمه
دستش براي مردم دنيا نمك نداشت
پيش تنور صورت او سرخ تر كه شد
ديگر كسي به داغ گل سرخ شك نداشت
خم شد كه نان را بزند بر دل تنور
بغضش شكست ؛ صورت گلها كه چك نداشت
دستش به گريه رفت كه نان را درآورد
كاش استخوان بازوي خانم ترك نداشت
ناني براي سائل فرداي خويش پخت
با اينكه گندمي به حساب فدك نداشت

                                                                                  حاج رحمان نوازنی

کلب العباس(ع) بازدید : 772 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

از خود فرار کردم و لا یمکن الفرار
امشب دوباره آمده ام بر سر قرار
رسوای خویش گشتـ م و غرق خجالتـ م
من آمدم ولی تو به روی خودت نیار...
من در میان راه زمین خورده ام بیا
از بس که بار آمده بر روی دوش بار
آن قدر در حجاب خودم غوطه می خورم
حتی تو را ندیده ام این گوشه و کنار
امشب که گریه های تو باران گرفته است
از چشم خشکــ ـسال منم قطره ای ببــار
اصلا وکیــل مـا تـــو و مـا هیچ کاره ایم
ما خویش را به دست تو کردیم وا گذار
در انتظار آمدنم ایستاده ای
شاید به این امید که می آیمت به کار
امشب برای این که بیایی به پیش ما
انگشت روی روضه ی دلخواه خود گذار
امشب مرا به خانه ی مادر ببر که باز
آنجا نشسته چشم کبودش به انتظار
ما را ببر که گریه بریزیم پشت در
مانند بچه های عزادار و بی قرار

کلب العباس(ع) بازدید : 266 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

و قبل از اینکه مرا هم از این سرا ببرید

کمک کنید مرا سمت کربلا ببرید

 

تمام قامت من را شکسته داغ حسین

کمک کنید مرا دست بر عصا ببرید

 

درآن غروب فدایش شدم قبول نکرد

اگر که قابلم اکنون مرا فدا ببرید

 

کمی زخون دل عمه رنگ بردارید

برای موی سفیدم کمی حنا ببرید

 

به خیمه سوختم اما دوباره می سوزم

در آفتاب اگر بستر مرا ببرید

 

کنار بستر من روضه ای بخوانید و

مرا میان همین اشک و گریه ها ببرید

 

همان که خون سرم پای نیزه اش می ریخت

مرا به دیدن خورشید نیزه ها ببرید

 

همان کسی که سرش زیر دست و پا افتاد

مرا به شکوه از آن شام پر بلا ببرید

 

مرا لباس اسیری کفن کنید و سپس

حسین حسین بگویید و کربلا ببرید

کلب العباس(ع) بازدید : 80 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

آماده می شوم که فراهم کنی مرا

خرج عزای ماه محرم کنی مرا

 

آشفته ام؛به سینه زدن عادتم بده

تا بین این  صفوف منظم کنی مرا

 

فرموده ای که:" اشک شما مرهم من است "

اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا

 

آنقدر در طواف سرت گریه می کنم

تا پای نیزه چشمه زمزم کنی مرا

 

اصلا بعید نیست که در روضه خودت

همسایه رسول مکرم کنی مرا

 

روزی که اشک و خون تو در قتلگاه ریخت

می خواستی شهید محرم کنی مرا

کلب العباس(ع) بازدید : 56 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

 

امروز خواب ماندم و فردا ندیدمت

فردا به خویش آمدم اما ندیدمت

 

با من که جانماز شبم قهر کرده است

چندین شب است نیمه  شبها ندیدمت

 

خواب و خیال غیر تو را بسکه دیده ام

یک شب تو را به خواب ، به رویا ندیدمت

 

دیدی گناه شوق مرا کورکور کرد

دیدی تو را به چشم تماشا ندیدمت

 

اشکم چکید و چشم مرا با خودش نبرد

من قطره ماندم و لب دریا ندیدمت

 

یک جرعه آب تشنه نگشتم برای تو

در روضه های حضرت سقا ندیدمت

 

دیدن به چشم نیست ولی گوش دل که هست

کور و کرم! مگر نه؟! که آقا ندیدمت

 

روضه به روضه گشته ام این انتظار را

شک میکنم به خویش که آیا ندیدمت؟


کلب العباس(ع) بازدید : 58 جمعه 27 بهمن 1391 نظرات (0)

یک پر دو پر نه سهم تو تیر سه پر شده

سهم تو از بقیه کمی بیشتر شده

تیری که از سه جای گلویش دریده است

بیرون کشیدنش چقدر درد سر شده

کلب العباس(ع) بازدید : 150 جمعه 27 بهمن 1391 نظرات (0)

زانو بغل گرفت که بابا بیاورد

یک سر شبیه حضرت زهرا بیاورد

 

یک دسته گل بنفشه برایش خریده بود

چیزی نداشت غیر همین تا بیاورد

کلب العباس(ع) بازدید : 1119 دوشنبه 23 بهمن 1391 نظرات (0)

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

خبر آمد که ز معشوق خبر می آید

ره گشایید که یارم ز سفر می آید

کاش می شد که ببافند کمی مویم را

آب و آیینه بیارید پدر می آید

نه تو از عهده ی این سوخته بر می آیی

نه دگر موی سرم تا به کمر می آید

جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد

غالباً درد به دنبال جگر می آید

راستی گم شده سنجاق سرم، پیش تو نیست!

سر که آشفته شود حوصله سر می آید

هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم

نیم عمامه از آن بهر تو در می آید

به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم

غیر من از پس کار تو که برمی آید؟

راستی! هیچ خبردار شدی تب کردم؟

راستی! لاغری من به نظر می آید؟

راستی! هست به یادت دم چادر گفتی

دختر من! به تو چادر چقدر می آید

سرمه ای را که تو از مکه خریدی، بردند

جای آن لخته ی خونم ز بصر می آید

کلب العباس(ع) بازدید : 51 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

یک پر، دو پر ، نه ! سهم تو تیرسه پر شده

سهم تو از بقیه کمی بیشتر شده

 

تیری که از سه جای گلویش دریده است

بیرون کشیدنش چقدر دردسر شده

 

لشگر نگفت : حرمله پیش پدر نزن!!

شش ماه بیش نیست که آقا پدر شده

 

آنقدر بی هوا سر تو ذبح تیر شد

که تازه بُهت باور من باخبر شده

 

دیگر گلوت نیزه نشینی نمی کند

از بسکه رشته رشته و زیر و زبَر شده

 

حالا چگونه خیمه روم با چه کودکی ؟!

با کودکی که ذبح عظیم پدر شده !

کلب العباس(ع) بازدید : 34 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

این نیزها که روی تنت قد کشیده اند

انگار تیغ روی محمد کشیده اند

تا اینکه خوب خوب جدایت کنند آه

هر گوشه هر طرف که نباید کشیده اند

بالای زین بمان که وگرنه به رسم کفر

اینها اگر سوار بیفتد... کشیده اند

"فزت و رب کرب و بلا " را بخوان که باز

این ابن ملجمان همگی قد کشیده اند

حتماً نماز شکر ادا کرده اند چون

تکبیرهای ممتد و بی حد کشیده اند

حالا فرشته های خدا هم قلم به دست

بر تکه تکه های توگنبد کشیده اند

از پا نشستم از غم و پائین پای من

تنها برای توست که مرقد کشید ه اند

کلب العباس(ع) بازدید : 44 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

حالا زمین کربلا چشمان تر دارد

حالا پس از این خیمه های دربه در دارد

 

دستان او را از سر زینب بُریدند

حالا بگو که خیمه آیا بال و پر دارد؟

 

عباس را از علقمه آقا نیاورده

آوردنش تا خیمه گویا دردسر دارد

 

حتی زجسم  إرباً إربای علی اکبر

جسمی زهم پاشیده و آشفته تر دارد

 

در پیش چشمان حسین ای قوم نگذارید

هر نیزه ای یک تکه از عباس بردارد

 

دارد لباسش را به غارت می برد این قوم

حالا دگر ام البنین حالی دگر دارد...

کلب العباس(ع) بازدید : 50 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

همینکه سمت نگاهش به قتلگاه افتاد

 

دلش شکست و دوباره به آه آه افتاد

 

دوباره زلزله ای بین بارگاه افتاد

 

اگر غلط نکنم کوه صبر راه افتاد

 

 

 

ولی چه کوه عجیبی چقدر خم شده است

 

چقدر دور و برش رشته کوه کم شده است

 

 

 

بلند شد؛به زمین خورد و گفت یادت هست

 

چگونه قامت رعنای خواهر تو شکست

 

مرا به خاک زد و روی سینه تو نشست

 

تو را به نیزه کشید و مرا به محمل بست

 

 

 

عصای پیری خواهر! قدم خمیده شده

 

شبیه قامت مادر! قدم خمیده شده

 

 

 

توای مسافر نیزه ! چه خوش سفر بودی

 

جلوی محمل ما مثل یک سپر بودی

 

اگر چه بر سر نی یا که طشت زر بودی

 

در این سفر همه جا منشاء اثر بودی

 

 

 

سرت به جای سرما چه سنگ ها می خورد

 

چقدر جای حرم سنگ بی هوا می خورد

 

 

 

مرا پس از تو به  بازار شام ها بردند

 

چقدر در وسط ازدحام ها بردند

 

برای سنگ زدن زیر بام ها بردند

 

 مرا به مجلس لقمه حرام ها بردند

 

 

 

شراب خورد و تو را ازخجالت آبت کرد

 

حرام زاده تو را خارجی خطابت کرد

 

 

 

حرام ها! حرمت را عذاب می کردند

 

برای بردن سرها شتاب می کردند

 

 و خنده بر دل زار رباب می کردند

 

به پیش تشنه لبان آب آب می کردند

 

 

 

به تشنگان پر احساس وای خندیدند

 

به مشک پاره عباس وای خندیدند

 

 

 

امام دوم این کربلا امامت کرد

 

که قافله زسفر آمد و اقامت کرد

 

اگر چه بر سر ناقه ولی قیامت کرد

 

چقدر جان به فدای تو و خیامت کرد

 

 

 

امام ناقه نشینم! اسیریم را دید

 

و لحظه لحظه ی احساس پیریم را دید

 

 

 

امام ناقه نشینم اسیر تر شده بود 

 

در این سفرزمنم  پیرتر شده بود

 

لبش هم از لب خشکم کویرتر شده بود

 

ولی به شام کمی سر به زیرتر شده بود

 

 

 

همینکه راس تو دراین مسیر می افتاد

 

سرش شبیه شما سر به زیر می افتاد

 

 

 

ببین که وعده نمودم چه زود برگشتم

 

ببین که سوختم و مثل عود برگشتم

 

از آتش دل خیمه چو دود برگشتم

 

سپید بودم و حالا کبود برگشتم

 

 

 

کبودی تنم از زخم تو فزون تر نیست

 

کبودیم که به اندازه های مادر نیست

 

 

 

در آن غروب که راس ستاره را بردند

 

به خیمه ها چقدر گوشواره را بردند

 

و چادری که شده پاره پاره را بردند

 

و پشت خیمه سر شیرخواره را بردند

 

 

 

اگر چه با سر این طفل همسفر شده ایم

 

هزار مرتبه مردیم و زنده تر شده ایم

کلب العباس(ع) بازدید : 42 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)


شهادت امام حسن (ع)


 

صبح روزي كه عزم سفر از دل و دين مردم داشت خبر داشت

 

از دل زهر پر كينه اي كه تشنه بود و لبي شعله ور داشت


 

او نه اينكه غريب است يا كه آسمان است و لشگر ندارد

 

بال خود را اگر باز مي كرد لشگري از ملك زير پر داشت


 

راه مي رفت و خيل ملائك خاك از پاي او مي گرفتند

 

خاك سرخ و كبودي كه مثل  تربت كربلايش اثر داشت


 

در حياط غريبش نشست و چشم در چشم اين مردم انداخت

 

مثل خورشيد در كنج خانه غصه هايي شبيه پدر داشت


 

رفت بالاي منبركه مردم ياد پيغمبر خود بيفتند

 

كه حسن از من است و من از او كه رسول خدا هم پسر داشت


 

آي مردم كسي هست اينجا ، ناسزا از دهانش بيفتد

 

لااقل كاش اين ناسزاها شرمي از پاره هاي جگر داشت


 

راه افتاد اما به ناگاه  بازهم بين كوچه زمين خورد

 

آه مادر در آن روز اي كاش طفل تو تيغ و تير و سپر داشت


 

آه مادر در آن روز اي كاش پشت در در كنار تو بودم

 

ديده بودم  گل سرخت آنجا غنچه اي بين ديوار و در داشت


 

زهر هم طاقتش  را ندارد ، زود باشيد طشتي بياريد

 

زود باشيد ، اين زهركينه از دلش هي جگر كند و برداشت


 

كربلايي به پا شد بيائيد خواهرش طشت و خون ديده اينجا

 

كند بال و پرش را بگيريد ، واي زينب چه شوري به سر داشت  ....


 

بايد از اين مدينه سفر كرد كربلا رفت و خاكي به سر كرد

 

کربلایی که یک طشت بود و خواهری كه به يك سر نظر داشت

 

حاج رحمان نوازنی

درباره ما
Profile Pic
کبوتران حرم عشق پیگاه مداحی ها و اشعار برادر بهمن مهدوی می باشد. در ضمن این پایگاه پایگاه اختصاصی ایشان نمی باشد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرتون بیشتر چی توسایت بذاریم تا رضایتتون بیشتر شه؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 219
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 43
  • بازدید امروز : 292
  • باردید دیروز : 78
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 775
  • بازدید ماه : 1,623
  • بازدید سال : 9,123
  • بازدید کلی : 40,579
  • هیات عاشقان قمر بنی هاشم

    سلام بر شما شیفتگان ارباب بی کفن امیدوارم از مطالب لذت ببرید

    هیات عاشقان قمر بنی هاشم(ع)

    سلام

    امیدوارم مطالب سایت براتون همون چیزی باشه که می خواین

    حتما حتما حتما حتما نظر بدین

    التماس دعا

    یا علی

    ارتباط با برادر بهمن مهدوی

    با سلام...

    برای ارتباط و هماهنگی مجالس خود با برادر بهمن مهدوی از شماره زیر استفاده کنید:

    09362242362

    یا از این آدرس ایمیل استفاده کنید:

    bahmanmahdavi16@yahoo.com

    بهتر است از پیامک استفاده کنید

    امیدوارم از نفس ایشان بهره مند شوید...

    یاعلی