loading...
کبوتران حرم عشق
سایت اختصاصی برادر بهمن مهدوی افتتاح شد...

سایت شخصی برادر بهمن مهدوی افتتاح شد

نویسنده 90 درصد مطالب این سایت خود آقای مهدوی می باشد و بهانه ای مناسب برای این است که شما بتوانید به طور مستقیم با این مداح اهل بیت که هم مداح و هم شاعر و هم سبک ساز می باشد ارتباط داشته باشید و با او صحبت کنید و خواسته های خود را با این نوکر خوش رفتار در میان بگذارید

سایت اختصاصی برادر بهمن مهدوی:www.bahmanmahdavi.ir

التماس دعا

محفل پر فیض روضه

محفل پرفیض روضه

با حضور:حاج رحمان نوازنی و برادربهمن مهدوی و سایر ذاکران آل الله

زمان:سه شنبه ،یازدهم تیر ماه،همزمان با نماز مغرب و عشا

مکان:کرج-خ چالوس-منطقه یک-خ مطهری-انتهای خ ستارخان-بالاتر از پله ها سمت راست-پلاک 137-منزل برادر بهمن مهدوی

کلب العباس(ع) بازدید : 43 جمعه 03 خرداد 1392 نظرات (0)


پیغمبران عرش خدا در تحیُرند
بر ساحت مقام شما غبطه می خورند
تا آدم از زبان خدا وصف تان شنید
از قصد رفت و با عجله سیب سرخ چید
عیسی به محض خنده تان خنده می کند
صد مرده را نگاه شما زنده می کند
عمر بلند خضر نشان عنایتت
او خورده جرعه ای ز شراب ولایتت
موسی برای معجزه ی ادعای خویش
با ذکر «یا علی» به زمین زد عصای خویش
داوود اگر صدای خوشی دارد از شماست
او ذاکر بزرگترین هیئت خداست
چشم امید حضرت ایوب سوی توست
دست نیاز بیعت ایوب سوی توست
نوح نبی برای مدارای سرنوشت
بر بادبان کشتی خود «یاعلی» نوشت
نور محبت تو به یونس حیات داد
او را ز دخمه ی دلِ ماهی نجات داد
لقمان نشست محضرتان و فخیم شد
او پای منبر سخنانت حکیم شد
یعقوب با توسل بر تو شفا گرفت
بر دیده خاک پای تو را توتیا گرفت
یوسف اگر ز چاه حسادت رهیده شد
او با نخ عبای تو بیرون کشیده شد
باد صبای مُلک سلیمان شمیم توست
قالیچه ی پرنده ی او هم گلیم توست
الیاس خادم حرم عترت شماست
او ریزه خوار سفره ی پر برکت شماست
وِرد لبان صالح و ادریس یا علی ست
پیر طریق بندگی انبیا علی ست

کلب العباس(ع) بازدید : 47 جمعه 03 خرداد 1392 نظرات (0)

ذکر ابوتراب عجب مستی آور است
این نام پیرِ میکده ی حوض کوثر است
اصلا هراس و باک نداریم از حساب
محشر کلید باغ جنان دست حیدر است
رحمت به مادرم، که مرا مجلس تو بُرد
این شوقِ نوکری، اثر شیر مادر است
اول کسی که وارد فردوس می شود
از صنف نوکران علی دوست، قنبر است
حبل المتین حیدریون در پل صراط
نخهای ِسبز چادر زهرایِ اطهر است
هرکس زغربت حسنش گریه کرده است
خندان ترین ِ مردم صحرای محشر است
فردا تمام اهل زمین تشنه اند و ما
لب هایمانِ ز باده ی آل عبا تر است
راهی برای شیعه ی تو تا بهشت نیست
« تا کشتی نجات حسینی شناور است»
سینه کبودها، چقدربُرد کرده اید!!!
باغ بهشت سینه زنان با صفا تر است
محشر تمام سینه زنان گردِ زینب اند
آن روز داغ، چادراو سایه گستر است
مانند باد می گذریم از پل صراط
تا رویِ دست فاطمه قنداقِ اصغر است

کلب العباس(ع) بازدید : 41 پنجشنبه 02 خرداد 1392 نظرات (0)

آفریده شدم برای علی
تا بیفتم به دست و پای علی

اینکه ما از چه آفریده شدیم
علتش هست خاک پای علی

جان سائل چه ارزشی دارد
جان پیغمبران فدای علی

صد هزار آفتاب میریزد
با تکان خوردن عبای علی

هم علی میشود علی خدا
هم خدا میشود خدای علی

این صدای علی صدای خدا؟
یا صدای خدا صدای علی؟

هم نشسته علی به جای خدا
هم نشسته خدا به جای علی
لطف معراج مصطفی این بود
شد صدای خدا صدای علی
عرش را شرع را شریعت را
همه را آفریده با "یه" علی

ذکر بالا سرش حسین بُوَد
پس نجف هست کربلای علی

انا مشتاق به جوار نجف
انا محتاج به دعای علی

بچه های بزرگ و كوچكمان
همه قربان بچه های علی

دست مولا و چادر بی بی
دست ما و نخ عبای علی

چه مقامیست که هزاران بار
میشود فاطمه فدای علی

کلب العباس(ع) بازدید : 48 جمعه 27 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

گفتگویی دوستانه با برادر بهمن مهدوی
به دیدار آقای مهدوی رفتم ایشان مثل همیشه به ظاهر جدی ولی در رفتار بسیار فروتن و شوخ طبع بودند
گفتگوی خود را به صورت کامل در این نوشته آورده ام

در صورت امکان اندکی از خود بگویید و بفرمایید چه شد که به مداحی  روی آوردید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده ی حقیر بهمن مهدوی هستم،فرزند علی مهدوی،10 سال است که افتخار دارم در میان نوکران سید الشهدا(ع)باشم،گرچه بنده ی حقیر سرشار از آلودگی و گناهم ولی امید براین است که حضرت اباعبدلله(ع)به لطف وجود نوکران بااخلاصش بنده را هم بپذیرد


چه شد که به مداحی روی آوردید؟

به صورت کلی روی آوردن بنده به مداحی از یک خواب شروع شد که  از گفتن آن معذورم،ولی لطف سیدالشهدا(ع)و تشویق خانواده ی بزرگوارم و دوستان و استادانم باعث شد که بتوانم نوکری نوکران سیدالشهدا را انجام دهم.مفتخرم که اجازه دارم برای چهارده نور نفس بزنم و بزرگترین نعمتیست که به من عطا شده است

مداحی را به چه تشبیه میکنید؟

مداحی پادشاهیست.البته کسی که به مقام یک مداح برسد را عرض میکنمبهتر بود این سوال را از یک مداح بپرسید.

مداح را تعریف میکنید؟

مداح کسیست که هرگاه به او نگاه میکنیم یاد امام حسین(ع)بیفتیم،یعنی رفتارهایش مارا یاد اباعبدلله الحسین(ع)بیندازد.

نوکر سیدالشهدا باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟

از آنجایی که امام حسین(ع)برای اسلام قیام کردند،باید از دستورات اسلام پیروی کند
هیچگاه احترام را فراموش نکند
پای عهدی که با سیدالشهدا بسته بماند
فروتن باشد
از عزای سیدالشهدا حمایت کند و اجازه ندهد هرکس به هرگونه ای به دستگاه سیدالشهدا جسارت کند
دارایی خود را از پنج تن آل عبا بداند
به فقر خود آگاه باشد
غرور را فراموش کند و ...

از سمت امامان معصوم نسبت به شما عنایتی شده؟کرامتی نسبت به شما اتفاق افتاده؟

به قول یکی از دوستان اگر بخواهم آن هارا بنویسم به چند دفتر احتیاج خواهم داشت
میشود آنها را بیان کنید؟

طبع شعری که به صورت ناگهانی در من ایجاد شدبقیه را هم نمیتوانم بگویم

مداح مورد علاقه ی شما کیست؟

تمامی نوکران سیدالشهدا عزیزند ولی بنده علاقه ی عجیبی به حاج محمود کریمی و حاج حسن خلج دارم

در سطح کرج چطور؟

همگی دوستان و عزیزان منند ولی ارادت خاصی نسبت به حاج رحمان نوازنی و حاج احمد صفاری دارم

آیا لطمه زنی را صحیح می پندارید؟

لطمه زنی یک مقام خاص است که به هرکسی نمیدهند

ورزش مورد علاقه شما چیست؟

بسکتبال ورزش مورد علاقه بندست،ولی به پینگ پنگ هم علاقه دارم،مدتی هم کاراته کار کرده ام
در ابتدا از چه مداحی تقلید می کردید؟

حاج محمود کریمی و کربلایی جواد مقدم

چه شد که عرصه ی شعر پاگذاشتید؟

سرور و تاج سرم حاج رحمان نوازنی بنده رو به این امر تشویق کردند و زمانی هم که شروع کردم مجذوب این کار شدم

دراوقاتی که سرتان خلوت است چه میکنید؟

شعر میگویم،کتاب میخوانم،به دیدار دوستان میروم.

نام عزیزانی که شمارا در امر مداحی یاری کرده اند را بیان میکنید؟

خانواده ام،دوستان عزیزی که مثل برادرانم هستند آقایان:دلاور و یاور امیری طلب و حمید بخشی
و استادانی مانند:حاج آقای صفاری و نوازنی،آقای نوری،کردلو و دیگر عزیزانی که نام هایشان در خاطرم نیست

توصیه آخرتان چیست؟

در ابتدا نماز اول وقت،سپس اخلاص در نوکری،هیچوقت اسلام و تشیع را کنار نگذاریم و تاپای جان پای امیرالمومنین علی (ع) باشیم،و آماده شویم تاجانمان را هم نثار این بزرگواران کنیم،اگر به اخلاص رسیدید دست بنده حقیر راهم بگیرید

کلب العباس(ع) بازدید : 39 پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

طلوع چشم تو را افتاب باور كرد

هواي امدنت چشم را كبوتر كرد

ستاره هم به نوايي رسيد از نورت

حضور سبز تو حال زمانه بهتر كرد

كنار خانه اقا فرشته باران است

چه،خنده هات زمين را فرشته پرور كرد

به چشم هاي تو سوگند، اي علي چهره

خدا به خلقت چشمت دوباره محشر كرد

هزار مرتبه شكر است بر لبم،هر روز

كه حق شفاعت ما را به تو مقدر كرد

تو همطراز دو دست رشيد عباسي

و فاطمه به شما يك حساب ديگر كرد

خدا كه خواست مرا هم كسي ببيند،پس

مرا هميشه گداي عليِ اصغر كرد

سرودن از تو تواني عظيم ميخواهد

عنايت از كلماتي كريم ميخواهد

تو انتخاب خدايي براي فرداها

ضمانت تو اميد حسينيِ ماها

اگر چه كودكي اما بزرگ دنيايي

نديده اند شبيه تو چشم دنياها

چه معجزيست به چشمان فاطمي ات كه

مسيح چشم تو جان ميدهد به عيسي ها

من از قبيله دردم ، غلام زاده ي تان

تو از قبيله عشقي ز نسل اقاها

چه اهوانه مرا تا جنون كشاندي و

نوشته ايم يكي از تمام ليلا ها

هنوز زمزمه مادرم به گوشم هست

كه مي سرود شما را به جاي لالا ها

قسم به لحظهء بالا نشيني ات تا عرش

مرا ببر به حريمت در اوج بالا ها

ببر به سمت جنونم به عشق محرم كن

تمام سال مرا هفتم محرًم كن

طنين خنده تو تا به اسمان پيچيد

دل حسين به هر خنده تو ميلرزيد

بدون هيچ معطل شدن به دست پدر

دوباره اسم شما هم فقط علي گرديد

نشسته اند كنارت ذخيره هاي زمين

شده تجمع ماه و ستاره و خورشيد

فقط نشانِ بزرگيِ خانواده توست

كه پير و كودكتان اينچنين كرم داريد

چه كرده درس نگاهت كه اينچنين گشتند

مريد و شيفتهء تو مراجع تقليد

درست مثل دو دست گره گشاي عمو

خدا به دست تو باب الحوايجي بخشيد

در ارزوي علمداري ات كنار عمو

چه خواب ها كه برايت رباب خواهد ديد

عزيز من پسرم پا به راه خواهي شد

تو هم براي خودت يك سپاه خواهي شد

حماسه ي تو هنوز از زبان نيفتاده

توسلِ به تو از چشممان نيفتاده

تو قصه شبِ مادر بزرگ هاي كه

كرامت نفست از بيان نيفتاده

شعاع دلبري ات شاهزاده بي حد بود

كه اسمت از دهن آسمان نيفتاده

عروج سرخ تو محكم نمود راه غدير

چرا كه نام علي از اذان نيفتاده

نيامده به سفر ميروي مراقب باش

كه چشم شور پيِ كاروان نيفتاده

خدا كند كه دروغ است اينكه ميگويند :

چه بارها كه سرت از سنان نيفتاده

دوباره شاعر دلخسته مينويسد اين

دو مصرعي كه هنوز از دهان نيفتاده:

چه قدر زير گلويت سفيد و جذاب است

به قب قبت اثر بوسه هاي ارباب است

کلب العباس(ع) بازدید : 41 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

آسمان را آه جان سوزت زپا انداخته

مادرت را باز در هول و ولا انداخته

کاری از دست طبیبان بر نمی آید غریب

برکنار بستر تو مرگ جا انداخته

پوستی براستخوان داری به زهرا رفته ای

خون دل خوردن تو را از اشتها انداخته

رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود

زهر لبهای تو را از ربنا انداخته

تشنگی بی رحم تر از نیزه ی زیر گلوست

تارهای صوتی ات را از صدا انداخته

جام می شرمنده ی اندوه چشمانت شده

ماجرا را گردن شام بلا انداخته

کلب العباس(ع) بازدید : 50 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

ماه عزای فاطمه روح محرم است

در فاطمیه از دل وجان گریه میکنیم

همراه با امام زمان گریه می کنیم

در فاطمیه رنگ جگر سرخ تر شود

آتشفشان غیرت ما شعله ور شود

شمشیر خشم شیعه پدیدار می شود

وقتی که حرف کوچه و دیوار می شود

لعنت به آنکه پایگذار سقیفه شد

لعنت به هر کسی که به ناحق خلیفه شد

لعنت بر آنکه برتن اسلام خرقه کرد

این قوم متحد شده را فرقه فرقه کرد

ما هم کلام منکر حیدر نمی شویم

با قنفذ و مغیره برادر نمی شویم

ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم

ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم

کلب العباس(ع) بازدید : 58 سه شنبه 20 فروردین 1392 نظرات (1)

بي تب و تابِ خسته حالي بود

سخت گيرِ شكسته بالي بود

چادرش بينِ كوچه پا خور شد

بسكه از غم، قَدش هلالي بود

مسجد و منبرِ رسول الله

جايِ بابا چقدر خالي بود

از دل آهي كشيد با گريه

خطبه هايش همه سؤالي بود
نفسش بارِ لخته­ي خون داشت

سوزِ آهش در آن حوالي بود

خطبه اش جاودانه بر مي گشت

با قَباله به خانه بر مي گشت

آه ظلمِ سقيفه بي حدّ شد

راه كوچه به آينه سدّ شد

همه­ي نور و چنگِ تاريكي

اتفاقي كه بابِ خواهد شد

ضربِ دستِ چپش زبانزد بود

زدنِ سيلي اش زبانزد شد

هر قَدَر روي پا پريدم باز

دستِ سنگينش از سرم ردّ شد

بعد از آن راهِ خانه تا مسجد

طول يك خطِ سُرخِ ممتد شد

آنقدر به غرورِ من بر خورد

حسنش كاش از غمش مي مُرد

چه بگويم كه زار و مضطر گشت

قد كمان بود و قد كمان تر گشت

در مسيرِ عبورِ عابرها

ريخت نيلوفري كه پرپر گشت

فَرَفَسَها بِرِجله، اي واي

آنقدر دور خويش مادر گشت

پاره هاي قَباله اش را ريخت

آنكه تنديسِ بغضِ حيدرگشت

هر قدم چشمِ او سياهي رفت

وسطِ كوچه موقعِ برگشت

زخم هايش دوباره سر وا كرد

مرگِ خود از خدا تمنا كرد

کلب العباس(ع) بازدید : 40 سه شنبه 20 فروردین 1392 نظرات (0)

بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام

مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام

زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی

داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟

دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم

با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم

با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت

با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت

این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد

حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد

زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند

باید کمک کنم، کمرت درد می کند

آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن

فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن

تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد

دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد

ازدست تو، به آه شکایت بیاورم

نگذاشتی طبیب برایت بیاورم

با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم

راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم

جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم

دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم

جارو نکش! که عطربهشت ست می بری

روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری

باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست

ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست

گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...

فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....

آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی

خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی

زهرا به جای نان، غم ما را درست کن

حلوای ختم شیرخدا را درست کن

مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری

دست شکسته جانب دستاس می بری

جان ِعلی بگو که تو با این همه تبت

شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت

شُستی تن حسین وحسن با کدام دست؟

آماده کرده ای تو کفن با کدام دست

حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه

ازتشنگی لب ِ پسرت سوخت فاطمه

حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد حسین

خونابه های پیرهنت ناله زد حسین

کلب العباس(ع) بازدید : 41 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

هی بال بال می زند این روز آخری
گشته هوای خانه مادر کبوتری
آغوش باز کرده به دنبال بچه هاست
گل کرده باز در دلش احساس مادری
دست شکسته اش که به کاری نمی رود
مشغول بچه ها شده با دست دیگری
پا شد که باغ پیرهنش را بشوید از
گل های زخم خورده ایام بستری
گاهی میان گریه خود حرف می زد و
می گفت: آه... ای پدر! آیا دم دری!؟
اسپند دود میکند اسما برای او
کوری زخم چشم مدینه تو بهتری
اسما غروب شد دل خانم گرفته است
باید لباس رفتن او را بیاوری

کلب العباس(ع) بازدید : 45 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

هر چند بر وفاي دل فضه شك نداشت
بانوي خانه بود و نياز كمك نداشت
نان پخته بود تا كه نگويند فاطمه
دستش براي مردم دنيا نمك نداشت
پيش تنور صورت او سرخ تر كه شد
ديگر كسي به داغ گل سرخ شك نداشت
خم شد كه نان را بزند بر دل تنور
بغضش شكست ؛ صورت گلها كه چك نداشت
دستش به گريه رفت كه نان را درآورد
كاش استخوان بازوي خانم ترك نداشت
ناني براي سائل فرداي خويش پخت
با اينكه گندمي به حساب فدك نداشت

                                                                                  حاج رحمان نوازنی

کلب العباس(ع) بازدید : 772 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

از خود فرار کردم و لا یمکن الفرار
امشب دوباره آمده ام بر سر قرار
رسوای خویش گشتـ م و غرق خجالتـ م
من آمدم ولی تو به روی خودت نیار...
من در میان راه زمین خورده ام بیا
از بس که بار آمده بر روی دوش بار
آن قدر در حجاب خودم غوطه می خورم
حتی تو را ندیده ام این گوشه و کنار
امشب که گریه های تو باران گرفته است
از چشم خشکــ ـسال منم قطره ای ببــار
اصلا وکیــل مـا تـــو و مـا هیچ کاره ایم
ما خویش را به دست تو کردیم وا گذار
در انتظار آمدنم ایستاده ای
شاید به این امید که می آیمت به کار
امشب برای این که بیایی به پیش ما
انگشت روی روضه ی دلخواه خود گذار
امشب مرا به خانه ی مادر ببر که باز
آنجا نشسته چشم کبودش به انتظار
ما را ببر که گریه بریزیم پشت در
مانند بچه های عزادار و بی قرار

کلب العباس(ع) بازدید : 53 چهارشنبه 14 فروردین 1392 نظرات (0)

گریه
بازم بهانه ایست برایت عزا کنیم
اندوه و اشک را،برایت بپا کنیم


چیزی به غیر گریه و ماتم نداشتیم
باید دوباره رخت سیاهی سوا کنیم
از بین آه واشک و غم و حزن و گریه ها
باید یکی یکی همگی را رها کنیم
مادر دعای من که به جایی نمیرسد
با بچه های خانه برایت دعا کنیم؟
این زخمهای بازو و پهلو و صورتت
درمان نمیشوند چگونه دوا کنیم؟
افسوس می خوریم نبودیم تا که ما
در را ز پیکر و بدن تو جدا کنیم
ای کاش از برای کمک کردن تو ما
می شد که چند نفری را صدا کنیم
اصلا برای حزن و غم و گریه ی زیاد
خوب است آخرش سفر کربلا کنیم
آنجا که می زدند همه با هرچه داشتند
گریه برای ذبح شدن از قفا کنیم
گریه برای غارت معجر کنیم و بعد
گریه برای سیلی و شلاق ها کنیم
از درد گوش پاره همه گریه می کنند
گریه برای داغ غم سرجدا کنیم
زینب کجا و کوچه و بازار شامیان
زینب کجا و بزم شراب حرامیان

این شعر رو آقای مهدوی گفته اند که در هیات غوغا کرد

کلب العباس(ع) بازدید : 43 شنبه 10 فروردین 1392 نظرات (0)

شاعر برادر بهمن مهدوی
شاهکار آقای مهدوی به بیان تعداد زیادی از شعر شناسان


از آن زمان که قلم را به دست خود دادم
به سوی شهر پیمبر مدینه می آیم
غمی تمام وجودم به درد آورده
و از به جای نفس آه سرد آورده
دلم برای مدینه عجیب می گیرد
دلم برای غم یک غریب می گیرد
و حس من که همیشه درست می گوید
نهال غم به وجودم چه زود می روید
منم مسافر خسته به راه می افتم
و باز در وسط ره به آه می افتم
عجب چه جای عجیبی چقدر غم دارم
عجب هوای غریبی چقدر غم دارم
و حس من که همیشه درست می گوید
از آن زمان که به حالا که دود می بوید
سلا مرد مسلمان مدینه اینجا نیست؟
و کوی حیدر و سلمان مدینه اینجا نیست؟
برای دیدن لیلای خود سفر کردم
و جامه ی غم و اندوه را به سر کردم
شنیدم اینکه به من گفت ای مسافر ما
مدینه شهر پیمبر درست در اینجا
و گفت در پی دیدار حیدروزهرا
بگرد مثل کبوتر به هر طرف هرجا
دویدم از پی پیدا نمودن لیلی
به شوق دوست زمین خورده ام ولی خیلی
به شوق دیدن حیدر و یار او زهرا
به ناگهان شده ام خشک بی کس و تنها
عجب هوای عجیبی چه کوچه ی تنگی
چقدر ریگ و کلوخ و چه تکه ی سنگی
ولی فقط به همین نیست کوچه ای تنگ است
به خاک کوچه نگاه کن که سرخ خون رنگ است
و رد خون زمین را گرفتم و دیدم
میان کوچه قباله چو بید لرزیدم
و باز در پی آن رد خون دویدم تا
دوباره خشک شدم تا که دیدمش درجا
اگر علیست چرا بر دلش غمی دارد؟
اگر علیست چرا قامت خمی دارد؟
اگر علیست چرا آه را نفس کرده؟
چرا برای خودش زندگی قفس کرده؟
تمام حرف های من فدای یک اما
خداکند که غم او نباشد از زهرا
رسیدم از پس این کوچه های تنهایی
سلام حضرت مولا که شاه غمهایی
سلام حضرت مولا چه آمده سرتان
چقدر خونی و خاکیست کوچه و درتان
و بعد خاتمه ی حرف های من حضرت
جواب داد سلامم به آه با حسرت
بگفت با غم و اندوه این همه دوده
برای سوختن درب خانه ام بوده
ببین تو رد طنابی که دست من را بست
غرور گل پسرم در میان کوچه شکست
خداروشکر ندیدی که گوشواره شکست
به روی صورت زهرا نشانه ی یک دست
ببین که پهلوی اورا شکست دراینجا
بیا به داخل خانه عیادت زهرا
ولی نیا که بینی که دیدنش سخت است
چنان به پهلوی اوزد خیال او تخت است
اگر برای غم و گریه داغ سنگین است
برای اهل تشیع بزرگتر این است
که یست روز غمی همچنان به روز حسین
همان که  گفت پیمبر تویی،تو نور دوعین
بمیرم آه حسینم که بی کس و تنهاست
به روی حنجر او رد خنجری پیداست
گلو نمیبرد و ناگهان ز جا برخواست
به پشت ضربه زد و خواهرش دگر تنهاست
حسین رفت و ربدند ز راس او سربند
به فکر بردن سوغات و فکر گردنبند
و بعد چادر خونی و معحر پاره
حراج مردم شام است چند گوشواره

 

این شعرو خود آقای مهدوی در اسفند 91 گفته اند که در فاطمیه اول غوغا کرد

کلب العباس(ع) بازدید : 67 یکشنبه 04 فروردین 1392 نظرات (0)

آسمان سخت گرفت و پرِ پروانه شکست

عرش حق خورد زمین حُرمت ریحانه شکست

مو پریشانیِ زینب که به سامان نرسد

بود دستی که به موی سر او شانه شکست

مردم کوفه نبردند ز غیرت بویی

آشنا بود به کوچه ، دل بیگانه شکست

بین دیوار و درِ خانه چو مادر را دید

بغض پنهان شده ی کودک دُردانه شکست

پشت در بود گل و با لگدی آن گلچین

تا توان داشت به در زد که درِ خانه شکست

ضربه ی خصم یکی بود ولی طوری زد

گوشوار از دو طرف ریخت غریبانه شکست

بین آن کوچه چه رخ داد ندیدیم اما ؟

زیر سنگینی آن غم قد مردانه شکست

پشت در قد تو و قد سه ساله زهرا . . .

در کنار سر باباش به ویرانه شکست

کلب العباس(ع) بازدید : 53 یکشنبه 04 فروردین 1392 نظرات (0)

وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد

چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد

ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ

محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد

تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست

داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت قاره شد

گفتم، گفت زود سند را بده به من

گفتم، بعد از آن که ستم بی شماره شد

با پنجه وسعت فدک اش را وجب گرفت

سیلی برای غصب فلک راه چاره شد

گفتند مست بود و صدایی نمی شنید

آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد

پا زد که بارِ شیشه ی آنرا بیفکند

اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره شد

چادر به پای مادر سادات گیر کرد

افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد

گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن

پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد

کلب العباس(ع) بازدید : 50 چهارشنبه 30 اسفند 1391 نظرات (0)

ای آسمان عاطفه ؛پرواز بی کران

بعد از تو ناتوان شده بال کبوتران

خیر النسایی و به خودت می شناسمت

دنیا نداشت غیر خودت از تو بهتران

دینم حرام اگر که به غیر تو رو کنم

تو مال ما بهشت خدا مال دیگران

شایسته است بعد بیابان نشینی ات

گوشه نشین شوند تمام پیامبران

دستش شکسته باد هر آنکه تو را شکست

نانش حرام باد هر آنکه تو را در آن.....

....کوچه فقط به خاطر یک قطعه خاک زد

باید از این به بعد بمیرند نوکران

این روزها که حرمت رویت شکسته شد

خوب است گوشواره درآرند مادران

اینها تو را زدند ... غرور علی شکست

آری شکستنی است غرور دلاوران

بعد از تو احترام ندارد قبیله ات

مادر که رفت وای بر احوال دختران

کلب العباس(ع) بازدید : 36 چهارشنبه 30 اسفند 1391 نظرات (0)

افتادن و پرپر زدنم دست خودم نیست

شب تا به سحر سوختنم دست خودم نیست

آخر چه کنم لاغریِ زود رَسَم را

پیری و شکسته شدنم دست خودم نیست

دستم دو سه ماه است نخورده است به کاری

انگار کنار بدنم دست خودم نیست

این موی سپید پسرم قلب مرا سوخت

شرمندگیم از حسنم دست خودم نیست

اَسما کمکم کرد که آرام بیفتم

افتادن و برخاستنم دست خودم نیست

هر بازدَمی باز کند زخم تنم را

خونی شدن پیروهنم دست خودم نیست

از درد شدید است مرا ضعف گرفته

اینقدر عرق ریختنم دست خودم نیست

از عاطفه ی مادریم خُرده مگیرید

گریه به گلِ بی کفنم دست خودم نیست

کلب العباس(ع) بازدید : 40 سه شنبه 29 اسفند 1391 نظرات (0)

همین که شعله به پای تو بی امان پیچید

صدای ناله ی تو بین آسمان پیچید

نفس نفس زدنت پشت در عذابم داد

نسیم سوختنت سمت بی کران پیچید

به روی صورت تو شعله چنگ می انداخت

نهال بودی در ناله ات خزان پیچید

بنا نبود که در سمت پهلویت برود

ولی بسوی تو با لگد چنان پیچید ...

میان سینه ی تو میخ ، فاصله انداخت

میان پهلوی تو دردِ استخوان پیچید

چنان زدند که از روی شاخه بار افتاد

لگد به روی سرت خورد و ناگهان پیچید

همین که زیر در خانه گیر افتادی

بسوی خانه ی من پای دشمنان پیچید

تو آن وقار نبودی که بر زمین بخوری

گمان کنم وسط کوچه پایتان پیچید

نشد برای تو کاری کنم فقط سلمان

تو را میان عبایم در آن میان پیچید

کلب العباس(ع) بازدید : 59 شنبه 26 اسفند 1391 نظرات (0)

کار ِما امشب است با زینب

شبِ میلادِ نورها، زینب

سِرِّ وَالنجم و وَالضُحی زینب

آمده محور ِکسا زینب

دختر صبر مرتضا زینب

السلام علیک یازینب

ای نبوت به شأن زن زینب

اسدالله بت شکن زینب

فاطمه حیدر و حسن زینب

یک تنه کُلِّ پنج تن زینب

ازازل غرق خویشتن زینب

تاابد غرق ِ درخدا زینب

شب میلاد گریه مرسوم است

زیر پایت بهشت معلوم است

پلک های تو حَیُّ قیوم است

قلم عاجز به وصف خانوم است

در حقیقت امام معصوم است

درلباس فرشته ها زینب

زینت روزگار بابایی

سند افتخار بابایی

درجلالت کنار بابایی

دختر باوقار بابایی

توهمان ذوالفقار بابایی

ای تجلیِّ لافتی زینب

آمدی سروری به تو دادند

شأن پیغمبری به تو دادند

تبر ِحیدری به تو دادند

تا که بال و پری به تو دادند

لقب مادری به تو دادند

مات وحیرانت انبیا، زینب

آمدی و گدا شدیم همه

در مقامت فناشدیم همه

دربدر هرکجاشدیم همه

راهی کربلا شدیم همه

به خدا با خدا شدیم همه

قل هوالله را نَما، زینب

آمدی انّمَا الحیاتِ حسین

آمدی زمزم و فرات حسین

ساحل کشتی نجات حسین

سرپناه مخدرات حسین

خنده های تو خاطرات حسین

خلقک من حسین یا زینب

عشق خیرالعمل درست کند

نامت از غم عسل درست کند

این برادر بغل درست کند

تاکه ضرب المثل درست کند

سایه بان در محل درست کند

ای برادر تورا فدا زینب

سه برادر کبوترت بودند

بچه های برادرت بودند

راه بندان ِ معبرت بودند

پاسبانهای معجرت بودند

همه پروانه یِ سرت بودند

که مبادا به کوچه ها. ..زینب…

در مسیر تو یک نفر باشد

شمع روشن در این گذر باشد

ناشناسی به دور و بر باشد

تا مسیر تو بی خطر باشد

یک قبیله تورا سپر باشد

وای از روز کربلا زینب

غصه و درد بی کران هم بود

کتک وسنگ بی امان هم بود

ترس از کشتن زنان هم بود

دور تو خولی و سنان هم بود

*( . . . )

چادرت زیر دست و پا زینب

کلب العباس(ع) بازدید : 33 شنبه 26 اسفند 1391 نظرات (0)

خدا به هيبت يك زن فرو مي آيد
و نسل سينه زنان به وجود مي آيد

و زن اگر كه تويي ما كداممان مرديم؟!
اگر تو روح زني زن پرست مي گرديم

دوباره طرح تو در ذهن من مجسم شد
برآيم آيه ي توحيديت مسلم شد

در آسمان عدم دو سه قطره از اشكت
به خاك پست نبودن چكيد و آدم شد

شب تولد تو گريه بر حسينم چيست؟
گمان كنم كه از امشب شب محرم شد

تو ظهر فاجعه يك لحظه چشم خودبستي
زمين براي اهالي چونان جهنم شد

غروب كرب و بلا، عشق شد پراكنده
و بعد با زدن نبض تو منظم شد

تو گريه دارترين شعر شاعران غمي
تو عمق آخر درياي بي كران غمي

تو هر چقدر غمي باز شكل لبخندي
و با شكوه تر از قله دماوندي

تو از غزل بوجود آمدي ترانه شدي
تو اوج مرثيه بودي و جاودانه شدي

تو فاطمه، تو علي، تو پيمبري بانو
تو مجتبي، توحسيني، تو مشحري بانو

تو انتشار شميم نجيب شب بوها
سحر كه شد تو اذان معطري بانو

براي اهل صفا آن دو ركعت جسمي
كه از هزار ركعت با صفاتري بانو

بياو آخرين اين شعر را خودت بنويس
براي ان كه خودت حرف آخري بانو

کلب العباس(ع) بازدید : 48 پنجشنبه 24 اسفند 1391 نظرات (0)

عزیز من چه شده دست بر کمر داری

گذشته نیمه ای از شب هنوز بیداری؟

دوباره پیرهنت پر ز خون شده مادر

برای شستن این جامه درد سر داری

سه ماه گوشه این خانه بستری هستی

سه ماه می شود اما هنوز بیماری

اگر چه زخم تو را شسته ام ولی انگار

به باغ پیرهنت باز لاله می کاری

به یاد محسن خود باز می روی از حال

زیاد فکر نکن، مادرم نکن زاری

تن تو آب شده بی رمق شده اما

هنوز عین سپاه علی علمداری

همین که قوت قلب پدر شدی کافی ست

نیاز نیست بگیری به دوش خود باری

سه ماه می گذرد از اصابت مسمار

ولی دوباره از این زخم، خون شده جاری

کلب العباس(ع) بازدید : 41 پنجشنبه 24 اسفند 1391 نظرات (0)

از آتش کینه زود پرپر می شد

یک شاخه گل کبود پرپر می شد

پشت در خانه ی علی ... شمع نوشت:

 (پروانه میان دود پرپر می شد)

***

آماده شدند دل به دریا بزنند

با کینه به روی یاس ها پا بزنند

دست تو جدا نمی شد از دست علی

مجبور شدند بازویت را بزنند

***

تابوت، روانه ... می برندت مادر

بی عذر و بهانه ... می برندت مادر

آنقدر غریب بوده ای از خانه ...

... دارند شبانه می برندت مادر

کلب العباس(ع) بازدید : 45 دوشنبه 21 اسفند 1391 نظرات (0)

 

بادعاشق شده و آمده گیسو بوسی

پردرآورده در از شوق به پهلو بوسی

دست بر شانه ی دیوار گرفتی ٬ آتش

مثل پروانه جهید از عطش رو بوسی

دود برخاست که در پیش تو زانو بزند

حلقه زد ٬ حلقه ٬ در این حلقه گیسو بوسی

شانه ات خم شد و ناگاه زمین افتادی

خم شد از گوشه در ٬ "میخ "به زانو بوسی

آتش و باد ٬ در و میخ ٬ به هم پیچیدند

تا در آغوش تو افتند به بازو بوسی

بی شک از حضرت آیینه تاسی کردند

آتش و باد ٬در و میخ ٬ در این رو بوسی

کلب العباس(ع) بازدید : 37 شنبه 19 اسفند 1391 نظرات (0)

 

              يا زهرا (س)

وقتش رسید هم، سخنت را عوض کنی

هم خواهش رها شدنت را عوض کنی

 

لاغر شدی کفن دگر اندازه تو نیست

باید زمان پر زدنت را عوض کنی

 

پهلو عوض نکن تو که مجبور می شوی

وقت نماز پیرهنت راعوض کنی

 

دستت تکان نمی خورد اصلاً نیاز نیست

بادست خود لباس تنت را عوض کنی

 

باید که یا تحمل بی تابی حسين

یا جای بغچه ي کفنت را عوض کنی

 

باغ بنفشه شد به خدا غنچه تنت

مویم سفید می شود از راه رفتنت 

 

خیلی رعایت دل بی یار می کنی

داری مرا به خویش بدهکار می کنی

 

حتی هنوز هم که دگر بی نفس شدی

با این نفس نفس نفسم کار می کنی

 

پنهان نکن عزیز دلم بی دلیل نیست

تا می رسم تو روی به دیوار می کنی

 

باشد نگو فقط کمی آرام گریه کن

همسایه را دو مرتبه بیدار می کنی

 

نیلوفرم قدم به قدم زرد می شوی

پا می شوی دوباره کمر درد می شوی

 

شکرخدا که ظاهراً امروز بهتری

نان می پزی و دست به دستاس می بری

 

باشد قبول خوب شدی! جمله ای بگو

تا مطمئن شوم که ز پیشم نمی پری

 

دلتنگ دست های تو و موی زینبند

آئینه ها و شانه و سنجاق و روسری

 

این فاطمه که فاطمه این سه ماه نیست

حالا درست مثل زمان پیمبری

 

قد قامت صلات! زمان نماز شد

باید نماز را سر پا جا بیاوری

 

اما دوباره پای قیام تو پانشد

حتی قنوت نافله ات هم ادا نشد

کلب العباس(ع) بازدید : 46 پنجشنبه 17 اسفند 1391 نظرات (1)

 

رنگِ پاییز به دیوارِ بهاری افتاد

بر درِ خانه ی خورشید شراری افتاد

فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت

وقت افتادن او ايل و تباري افتاد

آنقدر ضربه ي پا خورد به در تا كه شكست

آنقدر شاخه تكان خورد كه باري افتاد

تکیه بر در زدنش درد سرش شد به خدا

او کنارِ در و در نیز کناری افتاد

بعدِ یک عمر مراعاتِ کنیزانِ حرم

فضه ی خادمه آخر به چه کاری افتاد

خواست تا زود خودش را برساند به علی

سرِ این خواستنِ خود دو سه باری افتاد

ناله ای زد که ستون های حرم لرزیدند

به روی مسجدیان گرد و غباری افتاد

غیرتِ معجرِ او دستِ علی را وا کرد

همه دیدند سقیفه به چه خاری افتاد

وقت برگشت به خانه همه جا خونی بود

چشمِ یاری به قد و قامتِ یاری افتاد

آنقدَر فاطمه از دست علی بوسه گرفت

بعد ازان روز دگر رفت و کناری افتاد

کلب العباس(ع) بازدید : 74 پنجشنبه 17 اسفند 1391 نظرات (0)

 

مرو که کوچه برای پرت خطر دارد !

مرو که رد شدن امروز دردسر دارد !

مگر نگفت خداوند خلقتت حتی

برای صورت تو برگ گل ضرر دارد؟

گمان نمی کنم این مرد بی حیا اینجا

بدون حادثه دست از سر تو بردارد

ز روی پوشیه زد،تازه این چنین شده ای

که چشمهات فقط دید مختصر دارد

نوشتند كه پيشاني ات به جايي خورد

خلاصه ضربه ي بد اينجنين اثر دارد

بزرگ بانوی این شهر باورت می شد؟

ز خاک کوچه حسن گوشواره بردارد؟

کلب العباس(ع) بازدید : 37 پنجشنبه 17 اسفند 1391 نظرات (0)

 

 

به مناجات سحر شب همه شب زمزمه داشت

نفسم آتش جانم شده یارب چه کنم؟

نفسم...آه نفس...آه نفس...آه گرفت...

نفسم هیچ ،بگوبا دل زینب چه کنم؟

***

دو ،سه ماهیست که یک شانه به مویش نزدم

چه کنم ؟دست خودم نیست که بیمارشدم

متوجه نشدم تا که رسیدم به حیاط

دیدم ازضرب لگد همدم مسمارشدم

***

همه دیدند که ما پشت درهستیم ولی...

جلوی چشم همه با لگد آزرد مرا

لگدو میخ و درو چوب به همکاری هم

پسرم را زتنم سرزده کردند جدا

***

بی هوا ضربه به من میزد واز شدت درد

من ومحسن پسرم ناله و فریاد زدیم

سپس ازسوزش ودرد نوک مسمار سه بار

بین آن آتش وخون ناله ی امداد زدیم

***

غم آن کوچه بماند که حسن دید مرا

به چه شکلی به زمین خوردم وحرفی نزدم

حسنم دید که از شدت سیلی عدو

زیر این چادر خود مُردم وحرفی نزدم

***

من از این درد بدن هیچ شکایت نکنم

تو خودت مطلع از حال پریشان منی

پیرهن دوخته شد ،پس متوجه شده ام

تو به فکر کفن کودک عریان منی

کلب العباس(ع) بازدید : 46 پنجشنبه 17 اسفند 1391 نظرات (0)

 

دیدند در هیاهوی به هم ریخته ات را

سوزاندن گیسوی به هم ریخته ات را

دیدی چه به روزِ رخ زیبای تو آورد

مخفی نکن این روی به هم ریخته ات را

در پشت در خانه من و فضه و مسمار

دیدیم تکاپوی به هم ریخته ات را

بی حوصله گشته حسن آخر چه کنم من

این کودک کم روی به هم ریخته ات را

از بازوی خود کار مکش فاطمه ول کن

این خانه و جاروی به هم ریخته ات را

کی خواسته نان از تو که دسداس گرفتی

زحمت نده بازوی به هم ریخته ات را

با هر نفسی لمس کند پیرهن تو

خونابه ی پهلوی به هم ریخته ات را

از سرخی روی تو به هم ریخته ام من

آرام نما شوی به هم ریخته ات را

کلب العباس(ع) بازدید : 48 شنبه 12 اسفند 1391 نظرات (0)

 

مثل قدیم آمده ای باز در برم

با بوی سیب گیسوی خود در برابرم

مثل قدیم آمدی امّا نمی شود

تا سوی دامنت بِدَوم پر در آورم

این چشم وا نمی شود اما تو باز کن

سیرم ببین و بعد بگو وای مادرم

دستی برای شانه زدن نیست با تو و

زلفی برای شانه زدن نیست در سرم

من را ببر کنار عمویم که حس کنم

بر روی شانه های بلندش کبوترم

باید مرا شبیه خودت بوریا کنی

از بسکه زخم خورده ام از بس که پرپرم

کلب العباس(ع) بازدید : 266 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

و قبل از اینکه مرا هم از این سرا ببرید

کمک کنید مرا سمت کربلا ببرید

 

تمام قامت من را شکسته داغ حسین

کمک کنید مرا دست بر عصا ببرید

 

درآن غروب فدایش شدم قبول نکرد

اگر که قابلم اکنون مرا فدا ببرید

 

کمی زخون دل عمه رنگ بردارید

برای موی سفیدم کمی حنا ببرید

 

به خیمه سوختم اما دوباره می سوزم

در آفتاب اگر بستر مرا ببرید

 

کنار بستر من روضه ای بخوانید و

مرا میان همین اشک و گریه ها ببرید

 

همان که خون سرم پای نیزه اش می ریخت

مرا به دیدن خورشید نیزه ها ببرید

 

همان کسی که سرش زیر دست و پا افتاد

مرا به شکوه از آن شام پر بلا ببرید

 

مرا لباس اسیری کفن کنید و سپس

حسین حسین بگویید و کربلا ببرید

کلب العباس(ع) بازدید : 80 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

آماده می شوم که فراهم کنی مرا

خرج عزای ماه محرم کنی مرا

 

آشفته ام؛به سینه زدن عادتم بده

تا بین این  صفوف منظم کنی مرا

 

فرموده ای که:" اشک شما مرهم من است "

اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا

 

آنقدر در طواف سرت گریه می کنم

تا پای نیزه چشمه زمزم کنی مرا

 

اصلا بعید نیست که در روضه خودت

همسایه رسول مکرم کنی مرا

 

روزی که اشک و خون تو در قتلگاه ریخت

می خواستی شهید محرم کنی مرا

کلب العباس(ع) بازدید : 56 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

 

امروز خواب ماندم و فردا ندیدمت

فردا به خویش آمدم اما ندیدمت

 

با من که جانماز شبم قهر کرده است

چندین شب است نیمه  شبها ندیدمت

 

خواب و خیال غیر تو را بسکه دیده ام

یک شب تو را به خواب ، به رویا ندیدمت

 

دیدی گناه شوق مرا کورکور کرد

دیدی تو را به چشم تماشا ندیدمت

 

اشکم چکید و چشم مرا با خودش نبرد

من قطره ماندم و لب دریا ندیدمت

 

یک جرعه آب تشنه نگشتم برای تو

در روضه های حضرت سقا ندیدمت

 

دیدن به چشم نیست ولی گوش دل که هست

کور و کرم! مگر نه؟! که آقا ندیدمت

 

روضه به روضه گشته ام این انتظار را

شک میکنم به خویش که آیا ندیدمت؟


کلب العباس(ع) بازدید : 68 یکشنبه 06 اسفند 1391 نظرات (0)

با سینه ی شکسته چه کس صیحه می کشد

زجر از برای کشتن من باز می رسد

خندید بر غریبی و بی معجری من

معجر عمو برای من خسته می خرد؟

بابا ببین که در ظلمات نبود تو

دشمن سه ساله ات به کنیزی که می برد

تا آمدی ببین که برای تو ای پدر

طفلت برای خون سرت جامه می درد

اما لباس بر طفلت نمانده است

اکبر برای خواهر خود جامه می خرد

انگشترت به دست عدو تا که دیده ام

فهمیده ام پدر به عدو هدیه می دهد

با من بگو برابر طفل یتیم که؟

از روی ظلم،نافله ی تازه می پزد؟

این شعر،شعر خود برادر بهمن مهدویه که در 4 اسفند 91 گفته و به لطف خدا و اهل بیت تو هیات کولاک کرد

کلب العباس(ع) بازدید : 74 سه شنبه 01 اسفند 1391 نظرات (1)

غمی میان دل خسته ام شرر دارد

دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد

کبوتری که نشسته به روی ایوانم

دوباره آمده و از رضا خبر دارد

خیال غربت او می کشد مرا ، اما

دلم زغصه زینب غمی دگر دارد :

ز کاروان اسیران وخواهری تنها

که حلقه ای زیتیمان در به در دارد

ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد

ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد

ز مادری که کنار سر دو طفلانش

ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد

ز دختری که یتیم است و در تمامی راه

به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد

ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت

بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد

ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید

لبان خشک پدر زخم های تر دارد

سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم

کسی نبود که سر را زخاک بردارد

کلب العباس(ع) بازدید : 40 سه شنبه 01 اسفند 1391 نظرات (0)

 

جود و کرامت از کرمش جاودان شده

هر چه دخیل هست به سویش روان شده

جبریل هم اگر برسد در حریم او

حس میکند که وارد صحن جنان شده

او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است

در پشت آن جمال، جلالی نهان شده

از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است

دنیا چرا به "فاطمه " نامهربان شده

خواهر حریف هجر برادر نمیشود

بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده

با احترام آمد و با احترام رفت

هر آنچه شآن اوست در اینجا همان شده

دور و برش فرشته نگهبان معجرش

جانها فدای زینب بی پاسبان شده

گاهی میان مجلس نامحرمان شهر

گاهی میان محمل بی سایبان شده

شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد

شکر خدا برادر تو خیزران نخورد

کلب العباس(ع) بازدید : 38 سه شنبه 01 اسفند 1391 نظرات (0)

 

حضرت معصومه(س)- وفات


تشریف زهرآلود دست ناکسانی

کرده است باغ چهره ات را ارغوانی

رخت عزا بر قامت عمرت کشیده

یعنی همان از اولش هم در خزانی

دارد رضا از طوس می آید نه بانو...

باید که هر طوری شده زنده بمانی

غارت شدی داغ برادر دیدی امروز

فردا برادر را به داغت می نشانی

از عمر کوتاهت ندیدی خیر، اما

زهراترین صاحب مزار این زمانی

ما پشت دستِ حیف بر دندان که یعنی

دیر آمدی و زود رفتی در جوانی

پای زیارت نامۀ مشتاقمان را

پشت غبار محمل خود می دوانی

با خود نگاه گریه دار تشنه ام را

تا چشمه سار روضه هایت می کشانی

محض عبور از کوچۀ پهلو گرفته

دادند از شهر شما نام ونشانی

این چند روزه با تو قم باغ بهشتُ

نازل شده بی تو عذاب آسمانی

حالا که میل پر زدن از خاک داری

حالا که بیش از این نمی خواهی بمانی

دنیا نه جای تو نه جای عمه ات بود

نه جای دست بسته و قد کمانی

نه جای چوب خیزران و چشم زینب

یعنی اهانت بر لب شیرین بیانی

کلب العباس(ع) بازدید : 82 سه شنبه 01 اسفند 1391 نظرات (0)

روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سالها میشود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریخته اند
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود وب ه جایی نگرفت
...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟
بنویسید که عشاق همه مال هم اند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سالها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت
یار هم آن قدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
...
بنویسید سری بر سر نی جا میکرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد

کلب العباس(ع) بازدید : 47 سه شنبه 01 اسفند 1391 نظرات (0)

هر کس به احترام مقام تو خم نشد

آقا نشد بزرگ نشد محترم نشد

دل خسته بود و راهی این آستانه شد

دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد

گفتند مرقدت حرم آل فا طمه ست

با این حساب هیچ کسی بی حرم نشد

این حاجت من است الهی قلم شود

دستم اگر برای تو بانو قلم نشد

باز این چه لطفی است که در حق ماشده

ما شاعرت شدیم ولی محتشم نشد

می خواستم برای تو بهتر از این غزل

من را ببخش آنچه که می خواستم نشد

کلب العباس(ع) بازدید : 58 جمعه 27 بهمن 1391 نظرات (0)

یک پر دو پر نه سهم تو تیر سه پر شده

سهم تو از بقیه کمی بیشتر شده

تیری که از سه جای گلویش دریده است

بیرون کشیدنش چقدر درد سر شده

تعداد صفحات : 6

درباره ما
Profile Pic
کبوتران حرم عشق پیگاه مداحی ها و اشعار برادر بهمن مهدوی می باشد. در ضمن این پایگاه پایگاه اختصاصی ایشان نمی باشد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرتون بیشتر چی توسایت بذاریم تا رضایتتون بیشتر شه؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 219
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 46
  • آی پی دیروز : 43
  • بازدید امروز : 332
  • باردید دیروز : 78
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 815
  • بازدید ماه : 1,663
  • بازدید سال : 9,163
  • بازدید کلی : 40,619
  • هیات عاشقان قمر بنی هاشم

    سلام بر شما شیفتگان ارباب بی کفن امیدوارم از مطالب لذت ببرید

    هیات عاشقان قمر بنی هاشم(ع)

    سلام

    امیدوارم مطالب سایت براتون همون چیزی باشه که می خواین

    حتما حتما حتما حتما نظر بدین

    التماس دعا

    یا علی

    ارتباط با برادر بهمن مهدوی

    با سلام...

    برای ارتباط و هماهنگی مجالس خود با برادر بهمن مهدوی از شماره زیر استفاده کنید:

    09362242362

    یا از این آدرس ایمیل استفاده کنید:

    bahmanmahdavi16@yahoo.com

    بهتر است از پیامک استفاده کنید

    امیدوارم از نفس ایشان بهره مند شوید...

    یاعلی